ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

احساسات مشابه عشق


احساسات مشابه عشق

احساسات مشابه عشق

احساسات مشابه عشق،در زیر به سه چیزی اشاره می‌کنیم که اکثر افراد آنها را با عشق اشتباه می‌گیرند.
 


شهوت یا عشق


شهوت حسی است که معمولاً با عشق در نگاه اول اشتباه گرفته می‌شود. حس شدید و ناگهانی جذب شدن به سمت کسی است که او را خوب نمی‌شناسید. به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که جاذبه آن بسیار زیاد است.

احساساتی که با شهوت در فرد ایجاد می‌شود، واقعی به نظر می‌رسد اما برمبنای خیال است. برای اینکه عاشق کسی باشید، باید او را خوب بشناسید اما خیلی‌ها بااینکه برای هم کاملاً غریبه هستند، در دام شهوت گرفتار می‌شوند. چیزی که در شهوت افراد را اسیر خود می‌کند، خیال این است که چه خواهد شد و فرد در آن هیجان گم می‌شود.

این افراد که شدیداً گرفتار جاذبه فیزیکی شده‌اند به هیچ وجه نمی‌توانند از هم دور شوند. مدام به هم فکر می‌کنند و همیشه درمورد هم حرف می‌زنند. شهوت احساسی شاد است که با شور و جاذبه همراه می‌شود. اگر درمورد اینگونه مسائل کم‌تجربه هستید، احتمال اینکه شهوت را با عشق اشتباه بگیرید بسیار زیاد است.

تفاوت عشق با شهوت دقیقاً مثل تفاوت روز و شب است. شهوت در مراحل اولیه یک رابطه اتفاق می‌افتد که افراد هنوز خوب همدیگر را نمی‌شناسند. شهوت برمبنای خیال پایه‌گذاری می‌شود و خیال و واقعیت هیچوقت با هم جور نمی‌آید.

بااینکه جاذبه جسمی یکی از مولفه‌های اصلی هر رابطه عاشقانه است، اما عشق فقط به آن محدود نمی‌شود. اگر رابطه‌ای فقط بر مبنای جاذبه فیزیکی باشد، پس بر مبنای شهوت است. اینکه واقعاً عاشق همدیگر باشید زمان می‌برد و فقط نمی‌تواند بر پایه جذابیت فیزیکی باشد.



علاقه وسواسی


علاقه وسواسی معمولاً به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که مردم معمولاً احساسات بی اساس خود را تحلیل منطقی می‌کنند. آنها تصور می‌کنند که اگر فردی مدام در ذهنشان است پس حتماً عاشقش هستند. علاقه وسواسی شبیه به شهوت است اما خیلی از آن گمراه‌کننده‌تر و مخرب‌تر. بااینکه شهوت وقتی افراد کم‌کم با هم آشنا می‌شوند، محو شده و از بین می‌رود اما علاقه وسواسی همچنان می‌ماند.

هرچه زمان و تلاش بیشتری را صرف یک علاقه وسواسی ناسالم کنید، این علاقه بیشتر و بیشتر خواهد شد. افرادیکه گرفتار این حس می‌شوند معمولاً تا جایی پیش می‌روند که کم‌کم خودشان را فراموش می‌کنند. از دست دادن هویت فردی چرخه شومی از رفتار ایجاد می‌کند که باعث می‌شود فرد بیشتر و بیشتر به طرف‌مقابل خود وابسته شده و خود را نابود کند.

حتی عشق یکطرفه هم می‌تواند به علاقه وسواسی تخریب‌کننده تبدیل شود. وقتی فردی باور دارد در رابطه‌ای است که اصلاً وجود ندارد، یا فردی انرژی بیشتری را نسبت به دیگری در رابطه صرف می‌کند، پایه و اساس علاقه وسواسی شکل می‌گیرد.

عشق واقعی به افراد کمک می‌کند رشد کنند اما علاقه وسواسی تضعیف‌کننده است. اگر تصور می‌کنید خودتان را گم کرده‌اید، اگر همیشه سعی دارید طرفتان را خوشنود کنید درحالیکه او مثل شما رفتار نمی‌کند. و اگر می‌بینید که همه تصمیمات زندگی‌تان را براساس احساسات  و نیازهای آن فرد می‌گیرید، احتمالاً گرفتار علاقه وسواسی شده‌اید.



روابط برگشتی


رابطه برگشتی رابطه‌ای است که خیلی زود بعد از تمام شدن یک رابطه دیگر شروع می‌شود. چنین روابطی ندرتاً براساس عشق هستند و افراد برای از بین بردن حس تنهایی بعد از تمام شدن رابطه قبلی به سراغ آن می‌روند.

رابطه برگشتی به این دلیل حسی شبیه به عشق دارد که فردی که آن را تجربه می‌کند، دوست دارد عاشق باشد. آنها به امن بودن در یک رابطه عاشقانه عادت کرده‌اند و دوست دارند دوباره آن امنیت را احساس کنند. خودشان را متقاعد می‌کنند که عاشق هستند درحالیکه درواقعیت امنیت و راحتی رابطه قبلی را از دست داده‌اند.

اگر یک رابطه قدیمی مدام جلو پیشرفت یک رابطه جدید را می‌گیرد می‌تواند به این معنا باشد که آن رابطه درحال برگشتن است. وقتی کسی درگیر برگشت رابطه شده است، به طور کامل رابطه قبلی را تمام نکرده است. هنوز هم سعی در حل مسائل و مشکلات حل‌نشده رابطه قبلی دارد. روابط برگشتی حسی شبیه به عشق دارند اما هنوز تحت‌تاثیر احساسات ناراحت‌کننده رابطه قبلی است


منبع:نیک صالحی

رابطه جنسی

مشاوره ازدواج،مشاوره جنسی

آموزش زناشوئی

آموزشهای جنسی

مشاوره جنسی،مشاوره آنلاین

فیلم رابطه جنسی

رابطه جنسی

رابطه جنسی

امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود

عشق قبل از ازدواج یا عشق بعد از ازدواج


عشق قبل از ازدواج یا عشق بعد از ازدواج

عاشق شدن قبل یا بعد از ازدواج

عشق قبل از ازدواج و عشق بعد از ازدواج ،آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج  به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا کرده و به تعالی می رسد ؟

در ادامه ، به این گونه سئوالات پاسخ خواهیم داد، هر چند که اذعان داریم این مطالب تمامی آنچه را که در این زمینه می توان بیان داشت ، شامل نمی شود .

 عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان

بهراستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و کشش قلبی انسان به سوی کمال و جمال دانست . زیبایی یکی از کمالات است و زیبایی مطلق،خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درک کند .اما برای نزدیک شدن موضوع به ذهن،می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذب0 پروانه به سوی شمع بسیار استفاده کرده اند . هنگامی که شاعر می گوید:

بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید        پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها که تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به کشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره کرد . انسان وقتی در تاریکی قرار میگیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می کشد و این یک کشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل"سوسک"به طرف تاریکی کشش دارند و وقتی جایی روشن است،به تاریکی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریک پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند که به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی کشش پیدا می کنند ، مانند ماهی هایی که به کمک ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد کوچ پرندگان شواهدی وجود دارد که نشان می دهدآنها به سمت و سوی خاصی کشش پیدا می کنند . کششی که شناخت و ادراک ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یک کشش ،بدون آن که موجود زنده بداند به کجا می رود . این ها مثال هایی است که تا حدودی معنای کشش به سمت یک هدف و تجهیز یک موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد .

عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است که وقتی به سوی نورووجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن کشیده می شود . به این ترتیب عشق،کشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند" حُب" نشان داده شده است .درقرآن کریمآمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من(پیامبر) را بنمایید که در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا کن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی "چرا عشقکهاصالتاً‌ می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می کند ؟"سئوالی است که می توان به این طریق به آن پاسخ داد که عشق در مراتب پایین تر انسانی،بهسمت نشانه هایی از جمال و کمال الهی که در انسان ها بهعنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی که هنوز نمی تواند درکی از جمال و کمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت کشیده می شود و به سوی کمالات و عواطف انسانی که نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می کند . به عبارت دیگر عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به کمال مطلق است . با این دیدگاه است که عشق،یک کمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق،اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق،افضل بر انسان غیر عاشق است .

برای این که بتوانیم این نکات را بیشتر و دقیق تر توضیح دهیم می باید محورهای دیگری نیز مورد بحث قراردهیم .

 

تفاوت عشق با هوای نفس

عشق را  باید عامل تکامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترک حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می کند ، ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنکه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس،ارضای خویشتن است ،  ‌ولی هدف عشق،بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاک مشخص برای تمیز بین عشق و کشش امیال،در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق کامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ که می گوید :

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست    تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز

اشاره به این دارد که می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی کامل بیابد . با این توصیف باید عشق یک انسان به انسان دیگر را از تمایل و کشش مبتنی بر نیازهای وی منفک و مجزا کرد . به این ترتیب است که اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را بهطـُرق مختلف قربانی می کند و از آن جمله دست به عملی می زند که آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد که این عشق نیست ، بلکه یک کشش از نوع حیوانی است .

عشق موجب تعالی و عفت است

بایداین نکته رابدانیم که عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب کمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاکدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاک زندگی کند ، به پاکی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا کند و شاید با همین تبیین از عشق است که کلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود که فرمود : آن که عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است .

 عشق مکمل ازدواج است نه عامل آن

با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است که اگر کسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و بهراستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین کننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشارکت اجتماعی است که در آن دوانسان باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشارکت می گذارد. برای تشکیل یک خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع کند .

به این ترتیب عشق می تواند مکمل چنین ازدواجی باشد، نهفقط عامل تعیین کنندهآن . باید اذعان کنیم که به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انکارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است که برای ازدواج انسانی را انتخاب کنیم که در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینکه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم که از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد. ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ،در واقعیتبسیار زود شکست خواهد خورد .

عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می کند

با این عبارت وارد این موضوع می شویم که عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نکته توجه کنیم که عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می کند . در صورتی که ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بکوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم  و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن که انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم که عشقی پاک میان ما زاده شود و به کمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی،روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و کمال نزدیکتر می شوند پاکی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می کنند .

بنابراین بیاییم برای این که عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در کمال و صلاح درونی خویش بکوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق کنیم .

رابطه جنسی

مشاوره ازدواج،مشاوره جنسی

آموزش زناشوئی

آموزشهای جنسی

مشاوره جنسی،مشاوره آنلاین

فیلم رابطه جنسی

رابطه جنسی

رابطه جنسی

امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود