ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

آیا برای ازدواج به حسمان اعتماد کنیم؟

آیا برای ازدواج به حسمان اعتماد کنیم؟

چقدر به احساسمان در ازدواج توجه کنیم

 ماجرا معمولا با به وجود آمدن یک حس خوب شروع می شود. آیا به حس خودمان اعتماد کنیم؟ آیا حس ما به ما دروغ می گوید؟

 چه دلیلی وجود دارد که حسی در ما ایجاد شود و به ما دروغ بگوید؟ بر فرض این که حس ما به ما دروغ بگوید، آیا همیشه کارش دروغ گفتن به ماست؟ اصلا چه دلیلی برای وجود احساس های دروغگو وجود دارد؟
این جا قرار نیست وارد این بحث ها بشویم! فقط می خواهیم به راه حل برسیم. احساس های ما گاهی به ما دروغ می گویند و گاهی هم واقعیت را می گویند. اگر با واقعیت آشنا باشیم، بهتر می توانیم تصمیم بگیریم که آیا به حس خود اعتماد کنیم یا نه؟ حس خوب ما نسبت به شخصیت دیگران دست کم به دو دلیل ایجاد می شود: یا خیلی شبیه او هستیم یا خیلی با او تفاوت داریم. وقتی با هم به شدت متفاوت هستیم کشش و جاذبه ما برای یکدیگر خیلی شدید می شود. عشق آتشین در این گونه مواقع طبیعی و البته زودگذر است.


قاعده شناخته شده ای در روانشناسی می گوید که متضادها همدیگر را جذب می کنند و سپس آشوب شروع می شود! وقتی شبیه هم هستیم ممکن است عشق ما شدت و حرارت عشق حالت اول را نداشته باشد، اما ماندگارتر است پس احتمالا شما هم با من موافقید که قسمت مهم مشاوره پیش از ازدواج، ارزیابی همانندی زوجین است. هرقدر زوج ها به هم شبیه تر باشند، احتمال پایداری ازدواج شان بیشتر است. البته این قاعده یکی، دو استثنا هم دارد که به آن ها هم خواهیم پرداخت.


5 نیاز بنیادی که دلیل همه رفتارهای ماست


تا این جا گفتیم پاسخ این سوال که «آیا فرد مناسبی است برای ازدواج؟» تا حد زیادی به همانندی آن فرد و خود شما بستگی دارد، اما چگونه بفهمیم که شبیه فردی هستیم یا با او متفاوتیم؟ یکی از اصول بدیهی تئوری انتخاب می گوید که تمام رفتارهای ما برای برآورده کردن 5 نیاز بنیادی رخ می دهد که عبارت است از: نیاز به بقا و زنده ماندن، نیاز به عشق و تعلق خاطر، نیاز به قدرت، نیاز به آزادی و نیاز به تفریح.


دردسرهای هم کفو نبودن از لحاظ نیاز به بقا


این 5 نیاز به صورت ژنتیکی با ما به دنیا می آیند و مقدار آن ها ثابت است. برای مثال اگر ظرف نیاز به بقای فردی در مقیاس یک تا 5 ( یک کمترین و 5 بیشترین نیاز) برابر 4 باشد، می توانیم انتظار داشته باشیم با این ظرف بزرگ نیاز به بقا، فردی سختکوش خواهد بود و به حفظ سلامتی خود و داشتن پس انداز علاقه زیادی خواهد داشت. اگر ظرف نیاز به بقای همسر این فرد، کوچک (مثلا یک باشد) این دو نفر در زندگی زناشویی با اختلاف ها و تنش های متعددی مواجه می شوند؛ به طور مثال فردی که نیاز به بقای پایین و نیاز به تفریح بالا دارد معتقد است بهتر است ارثیه ای را که به دست آورده اند صرف سفر کنند، اما طرف مقابل که نیاز به بقای بالا دارد ممکن است معتقد باشد این پول باید پس انداز یا به شکلی ایمن سرمایه گذاری شود. بحث بر سر این اختلاف، یک نقطه کور خواهد داشت که همین نداشتن آگاهی درباره اختلاف اندازه ظرف نیاز به بقاست. اگر پیش از ازدواج اندازه نیازهای خود را بسنجیم، می توانیم با مقایسه اندازه نیازهای خودمان و طرف مقابل درباره آنچه در زندگی مشترک مان رخ خواهد داد پیش بینی های علمی داشته باشیم.


نیاز به قدرت و آزادی خاص تر است


در این میان نباید نسبت به ویژگی های خاص نیاز به قدرت و نیاز به آزادی بی تفاوت باشیم. نیاز به آزادی با نیاز به قدرت دیگران تعریف می شود. هرقدر که فرد مایل باشد تحت تاثیر قدرت دیگران رفتار نکند، نیاز به آزادی بیشتری دارد.
من معمولا این نیاز را با واژه خودمختاری توصیف می کنم. زندگی مشترک به طور طبیعی مقداری از آزادی های ما را سلب می کند؛ به طور مثال ممکن است نخواهیم با بعضی از افراد فامیل خانواده همسرمان معاشرت کنیم اما در شرایط خاصی نیاز به معاشرت با آن ها داشته باشیم. اگر نیاز به آزادی زیادی دارید، حتما درباره آن، با همسر آینده خودتان توافق کنید مثلا شاید بخواهید هر روز دو ساعت از وقت تان فقط متعلق به خودتان باشد یعنی کاملا اختیار داشته باشید آن دو ساعت را هر طور مایل هستید سپری کنید. در این باره با همسر آینده تان مذاکره کنید و به توافق برسید.


کسی که نیاز به آزادی بسیار بالا ( 5 ) داشته باشد در زندگی مشترک با مشکلات مهمی مواجه خواهد شد. فردی که نیاز به آزادی بالاتری داشته باشد، قاعدتا جدایی را زودتر به عنوان راه حل انتخاب خواهد کرد ولی فردی که نیاز به قدرت بالایی دارد برای حفظ زندگی می جنگد، حال آن که زندگی زناشویی جای جنگ نیست، جایی برای صمیمیت است. درباره ازدواج با فردی که نیاز به قدرت بالایی دارد، احتیاط کنید. اگر خودتان هم نیاز به قدرت بالایی دارید وضعیت پیچیده تر هم می شود.


گاهی داشتن یک هدف مشترک که نیاز به قدرت هر دو طرف را برطرف می کند برای حل اختلافات زناشویی دو نفر با نیاز به قدرت بالا، امکان پذیر است؛ به طور مثال، زن و شوهر با هم به تاسیس یک شرکت اقدام می کنند و چون رشد شرکت نیاز به قدرت هر دو طرف را برطرف می کند همین نیاز باعث همکاری هر دو نفر می شود. در حالت های دیگر معمولا نیاز به قدرت با همکاری در تضاد قرار می گیرد و زندگی مشترک بدون همکاری تقریبا غیرممکن به نظر می رسد.


نیاز به قدرت می تواند هم مفید باشد هم ویرانگر


نیاز به قدرت با پیشرفت، سلطه طلبی، خودشکوفایی، رشد، کسب مقام و منزلت اجتماعی، تحصیلات بالاتر، ارتقای شغلی، حرمت نفس، حس ارزشمند و مفید بودن ارتباط دارد. نیاز به قدرت نه بد است نه خوب، اما روش ارضای نیاز به قدرت می تواند مفید و مسئولانه باشد یا ویرانگر و غیر مسئولانه. بهتر است بررسی کنید که آیا خودتان و طرف مقابل نیاز به قدرت را با حفظ حرمت نفس و احساس ارزشمند بودن، برطرف می کنید یا با تلاش برای کنترل دیگران. هر چه گرایش به کنترل دیگران داشته باشید، روابط مخرب بیشتری خواهید داشت، هم در زندگی مشترک هم در دیگر روابط زندگی. در ضمن مراجعه به روان شناسی متعهد و متخصص و انجام تست های مرتبط با این 5 نیاز، می تواند اطلاعات مفیدی درباره آینده زندگی مشترک تان با فرد مورد نظرتان به شما بدهد. زندگی سلام: دوستان گرامی! در آینده مطالب بیشتری برای دستیابی به راهکارهایی که به شما امکان شناخت بهتری از خودتان می دهد، خواهیم نوشت.

 مقاله از : مهدی صفائیان، روان شناس

 روزنامه خراسان

رابطه جنسی

مشاوره ازدواج،مشاوره جنسی

آموزش زناشوئی

آموزشهای جنسی

مشاوره جنسی،مشاوره آنلاین

فیلم رابطه جنسی

رابطه جنسی

رابطه جنسی

امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود

روابطی که نتیجه آن طلاق خواهد بود

روابطی که نتیجه آن طلاق خواهد بود

فاکتورهایی وجود دارند که اگر در نامزدی با آنها مواجه شوید، هر چه سریع تر باید نامزدی را به پایان برسانید یا با کمک یک مشاور در پی حل مشکل باشید. در غیر این صورت، اگر با همین فرمان جلو بروید، خیلی زود طلاق سرنوشت شما خواهد شد.

اختلال جنسی

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت تبیان، رابطه جنسی چیزی فراتر از یک ارتباط فیزیکی است. این رابطه مثل چسبی است که همه اجزای یک زندگی مشترک را به هم متصل می کند و اگر ایراد داشته باشد، باعث از هم پاشیدگی زندگی زن و مرد می شود. دوران نامزدی و عقد، فرصتی برای تشخیص اختلالات جنسی است. در این زمان شما می توانید سرد مزاجی، پرخاشگری جنسی، اعتیاد جنسی یا اختلالات فیزیولوژیک طرف مقابل را بشناسید.

اختلالات جنسی دو گونه اند. برخی درمان دارند و برخی نه. اگر با چنین موردی مواجه شدید، به پزشک متخصص یا روانپزشک مراجعه کنید تا در صورت درمان پذیر بودن، مشکل را برطرف کند. در غیر این صورت، ادامه دادن نامزدی و برنامه ریزی برای ازدواج به صلاح نیست.


همه افراد خشمگین می شوند اما آنهایی که بیشتر و سریعتر از دیگران خشمگین می شوند، هر موضوعی برای آنها با عصبانیت همراه است و اولین گزینه شان در مواجهه با مشکلات، داد و قال و خشم و تخریب گری است، نمی توانند همسر خوبی باشند.

اعتیاد

همیشه شنیده ایم که اعتیاد بلای خانمان سوز است. بله این دقیقا بهترین تعبیری است که می توان برای اعتیاد به کار برد. فرد معتاد حتی اگر با انگیزه درونی ترک کرده باشد، باید 5سال راکاملا پاک بگذراند تا بتوان گفت اجازه ازدواج دارد. اگر طرف مقابلتان اعتیاد دارد (به هر چیزی، از الکل گرفته تا مواد مخدر سنتی، مواد مخدر صنعتی و...) با او ازدواج نکنید و وعده ندهید که بعد از ترکش با او ازدواج خواهید کرد.


ناپختگی

ناپختگی به معنی نداشتن بلوغ است. برای ازدواج نیاز است که هر دو طرف به بلوغ جنسی، بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی و بلوغ اقتصادی رسیده باشند. هر کدام از این بلوغ ها که نباشد، یک جای کار می لنگد. فرد ناپخته کسی است که بچگانه رفتار می کند، استقلال فکری ندارد، از نظر مالی وابسته است و هویتش اجتماعی اش شکل نگرفته و نمی داند چه کاره است و می خواهد در دنیا چه کاری انجام دهد. اگر طرفتان آدم نابالغ و ناپخته ای است و شما این را بعد از نامزدی فهمیده اید، منتظر نمانید تا کم کم پخته شود. این فرایند ممکن است خیلی طولانی شود. خودتان را مجبور به صبوری بیشتر و سکوت و فداکاری نکنید. به جای آن، این نامزدی را خاتمه دهید. زندگی با یک فرد نابالغ، به معنی جنگ و جدال های هر روزه، خودخوری کردن، سردی و طلاق عاطفی است.


پرونده های باز

کسی که در زندگی اش پرونده های باز، زخم های درمان نشده و گره های باز نشده داشته باشد، نمی تواند انتخاب درستی برای ازدواج انجام دهد. چنین فردی، هر قدمی که بردارد برای التیام این زخم ها و در راستای پرونده های قبلی است. نمونه این افراد، کسانی هستند که یک رابطه عاطفی شکست خورده در پرونده شان دارند و هنوز نتوانسته اند آن را فراموش کنند یا برای تسکین آن، به یک رابطه دیگر روی آورده اند. کسی که از یک شکست شغلی برمی گردد، کسی که همه سرمایه خود را باخته و هنوز افسرده است، کسی که در کودکی اش گیر کرده و هنوز از ناکامی های بچگی اش رنج می کشد، نمی تواند همسر مناسبی باشد.


رابطه جنسی چیزی فراتر از یک ارتباط فیزیکی است. این رابطه مثل چسبی است که همه اجزای یک زندگی مشترک را به هم متصل می کند و اگر ایراد داشته باشد، باعث از هم پاشیدگی زندگی زن و مرد می شود.


در دسترس نبودن

شما ازدواج می کنید تا تکیه گاه عاطفی و احساسی پیدا کنید. تا کسی حمایت تان کند، همراه و همپای تان باشد، هدف مشترک داشته باشید و با هم برای رسیدن به آن تلاش کنید... اما اگر شریک تان فردی دور از دسترس شما باشد، اساسا معنای اشتراک در این ازدواج از بین می رود. در دسترس نبودن هم فیزیکی است و هم عاطفی.

کسی که دور از شما کار و زندگی می کند، کسی که هر وقت به او نیاز دارید حضور ندارد، کسی که در زندگی شما را تنها می گذارد، یعنی از نظر فیزیکی در دسترس تان نیست. اما به جز این، افرادی هم هستند که از نظر عاطفی در دسترس نیستند. یعنی شما به احساسات شان، افکار و درونیات شان راه ندارید. در مقابل تان بسته رفتار می کنند. سر از کارشان در نمی آورید و شما را در هیچ کاری مشارکت نمی دهند و برایشان اهمیتی هم ندارد که از احساسات و کارهای شما سر در بیاورند. این ها نه با شما، نه با هیچ کس دیگر نمی توانند زندگی مشترک خوبی بسازند. از این افراد دوری کنید.


خشم اژدها

همه افراد خشمگین می شوند اما آنهایی که بیشتر و سریعتر از دیگران خشمگین می شوند، هر موضوعی برای آنها با عصبانیت همراه است و اولین گزینه شان در مواجهه با مشکلات، داد و قال و خشم و تخریبگری است، نمی توانند همسر خوبی باشند و اگر روزی با آنها وارد زندگی مشترک شوید، دیر یا زود کارتان به جدایی می کشد. کنترل خشم یکی از اولین مهارت هایی است که هر فردی باید کسب کند. اگر شریک آینده زندگی شما از یادگیری این مهارت سر باز می زند، اگر می خواهد با داد و فریاد کردن همه را بترساند یا باج بگیرد و سکوت را به شما تحمیل کند، از ازدواج با او منصرف شوید. چون این ویژگی به تنهایی برای ذله کردن شما و جدا شدنتان کافیست.

کنترلگری

در یک رابطه سالم، هیچ کدام از زن و مرد خود را طرف غالب، محق و برتر رابطه نمی دانند. اما در یک رابطه بیمار، یکی همیشه به دیگری شک دارد و در حال کنترل کردن او است، می خواهد او را آن طور که خودش می خواهد تربیت کند یا آنچه را که خودش می پسندد به او تحمیل کند. کنترل گری چه از جانب مرد باشد و چه زن، تخریبگر یک رابطه است و نتیجه ای جز از هم پاشیدن زندگی مشترک ندارد

منبع : تبیان

رابطه جنسی

مشاوره ازدواج،مشاوره جنسی

آموزش زناشوئی

آموزشهای جنسی

مشاوره جنسی،مشاوره آنلاین

فیلم رابطه جنسی

رابطه جنسی

رابطه جنسی

امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود