ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

عشق و ازدواج

شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟


استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور


اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی

 به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار

 رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟

 و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم،

 خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین،

 تا انتهای گندم زار رفتم   . استاد گفت: عشق یعنی همین

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که:به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور

 اما به یاد داشته باش که باز هم

 نمی توانی به عقب برگردی شاگرد رفت و

پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.

استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:

به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم،

 انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم


استاد باز گفت:   ازدواج هم یعنی همین

نظرات 11 + ارسال نظر
ونوس یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 01:30

سلام
مطلب جالبی بود.امیدوارم موفق تر از قبل باشید.راستی آقای مجد خوب هستن؟

سلام
ممنونم از لطف شما . شما هم موفق باشید
اگر منظور شما علی سلطانی مجد میباشد که بنده هستم و شکر خدا اگر از میگرن و شکستگی دست و کم خوابی های چند روزه و خستگی و بی حوصلگیو وضعیت روحی آشفته به خاطر وقایع اتفاق افتاده فاکتور بگیریم در سلامت کامل روحی و جسمی هستم .
ممنون

مانی یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 01:46

سلام خیلی زیبا بود
زحمت کشیدید آقای مجد
من رو به فکر وا داشت
نمازو روزه هاتون قبول باشه
التماس دعا
موفق باشید

ممنونم

مرضیه یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 09:21 http://www.ariyai.blogfa.com

سلام .جالب بود .مرسی.

سلام
خواهش می کنم

مریم یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 12:19

سلام.
دوستان عزیز خسته نباشید...
یک سری سوال در رابطه زناشویی خودم با همسرم دارم کجا میتونم مطرح کنم.

متشکرم.

سلام
دوست عزیز ابتدا عضو شوید سپس از طریق فرم سفارش مقاله یا فرم ارسال سوال اقدام کنید تا در پایان هر ماه مقاله مورد نظر یا پسخ سوال شما ارسال گردد به آدرس ایمیل شما.

کیمیا یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 13:57

روزی فردی به دنبال خوشبختی می گشت به هر کس می رسید می پرسید خوشبختی چیست؟مردی به او گفت به بالای آن تپه برو در انجا قصری است و درون آن قصر پیری زندگی میکند او به تو معنی خوشبختی را خواهد گفت... مرد رفت و وارد قصر شد قصر زیبایی بود نزد پیر رسید از او پرسید خوشبختی چیست ... پیر به او یک قا شق داد که قطره ای روغن در آن بود گفت برو وتاشب همه جای قصروباغ را بگرد وشب برگرد اما حواست باشد که نباید این قطره روغن بریزد ..مرد رفت و شب برگشت پیر از او پرسید ان میوه های رنگارنگ را در باغ دیدی؟مرد جواب داد :نه حواسم به این قطره بود که یک وقت نریزد..پیر دوباره پرسید :ان تابلوهای زیبا را را درفلان جای قصر دیدی؟مرد دوباره جواب داد:نه مواظب بودم تا این قطره.........پیر دوباره سئوال کرد و مرد همان جواب راداد..پیر به او گفت برو فردا دوباره بیا.فردای آنروز مرد دوباره نزد پیر امد و پیر دوباره قطره روغنی را دست او داد وگفت دوباره برو وتاشب در باغ و قصر بگرد وشب برگرد ودوباره مواظب قاشق باش تا قطره روغن نریزد ..مرد رفت و شب برگشت پیر دوباره همان سئوالها را پرسید و مرد درجواب می گفت اری میوه ها را دیدم ..تابلوهای زیبا را دیدم ..گلها را بوییدم فلان فرشهای زیبا را دیدم واز همه چیز لذت بردم ....... در آخر پیر پرسید خوب قطره روغنی که قرار بود مواظب باشی تا نریزد را به من بده.مرد گفت:آخ شرمنده انقدر حواسم به زیباییها و لذتهای قصر بود که قطره ریخت.پیر به اوگفت:پسرم خوشبختی یعنی اینکه هم از این زیباییها ونعمتها لذت ببری واستفاده کنی و هم ان قطره روغن را حفظ کنی.

چه جالب ممنونم

کیمیا یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 13:58

سلام .متن زیبایی بود.به نظر من فرق میان عشق وازدواج تو این متن زیاده خواهی درعشق و قانع بودن درازدواج هستش که نتیجه اونها دست خالی ماندن درراه عشق و موفقیت نسبی درازدواجه .اما همین موفقیت نسبی رو میتوان باعاشق همسر بودن به موفقیت کلی تبدیل کردو خوشبختی هم درهمینه.
دست شما آقای مجد دردنکنه واقعا تنوع خوبی بود.موفق باشید.یاعلی!

سلام خانم کیمیا ممنونم از نظر شما تا حدوده ۸۰ درصد موافقم با نظرتون
موفق باشید.

روح الله یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 16:11

سلام مطلب قشنگی بود قبلاً خونده بودم من یه سری از این مطالب دارم می خواهید برایتان بفرستم

سلام خب دسوت عزیز اگر شما از خریداران سی دی ما بوده اید صد در صد همه مقالات را دارید.

ماهی خانوم دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 11:51 http://mahinameh.blogsky.com

سلام آقای مجد
خیییییییییلی جالب بود
مرسی
شاد باشید

سلام ماهی خانم
مرسی که سر زدید و ممنونم از درج نظر لطفتون
موفق باشید

ماهی خانوم دوشنبه 9 مهر 1386 ساعت 11:52 http://mahinameh.blogsky.com

واااااااااااااااای من الان جوابتونو به اولین کامنت خوندم!
شما چرا اینجوری شدید؟ الان حالتون خوبه؟!!!
مواظب خودتون باشید لطفا!

سلام ماهی خانم
مرسی از نظر لطف شما
خب دست من نبود پیش میاد دیگه
ممنونم

مهدیس پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 00:08 http://www.bikhaneman.parsiblog.com

سلام
من تازه با بلاگ شما آشنا شدم.من این نوشته ی شما رو توی ۳۶۰ خوندم و کپیش کردم تو بلاگم.نمی دونستم مال شماست.خواهشا بلاگ منو مسدود نکنین!به خدا نمی دونستم مال بلاگ شماست.من منبعشو می نویسم.حالا جایزه ی نقدی میدین؟؟؟!!!!
من کلی مشکلات دارم.امیدوارم با عضو شدن کمکم کنین.

سلام

فرم مجوز قرار گیری مقالات را تکمیل کنید
وبلاگ شما دوست عزیز هم دیدم نگران نباشید مقالاتی که نویسنده آن علی سلطانی مجد میباشد تنها نیاز به مجوز داشته و قابل پیگیری میباشد .

سمیرا شنبه 14 مهر 1386 ساعت 21:36

سلام اقای مجد
از همه ی مقاله هاتون ممنونم در کنار رعایت مسائل اخلاقی واقعا اموزنده است خدا بد نده الان حالتون چه طوره؟
راستش من فکر نمیکردم این مقاله ها و صداقت تو گفتار بعضی مقاله هاتون مال یه پسر مجرد باشه .این خیلی خوبه

با عرض سلام
ممنونم از شما خانم سمیرا به خاطر لطفتون نسبت به بنده حالم هم شکر خدا خوبه
در مورد نظرتون هم خب نظر لطفتونه و نمیدونم چه عرض کنم
موفق و پایدار باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد