یکی از مهمترین مهارت ها برای
زندگی با همسر عصبانی، این است که بتوانید از سرایت عصبانیت او به خودتان
پیشگیری کنید. برای این کار چند توصیه زیر می تواند به شما کمک کند.
1. خودتان را واکسینه کنید. خودتان را عادت بدهید به اینکه در موقعیت های روزمره ی برانگیزاننده ی خشم بتوانید آرامش و عقلانیت تان را حفظ کنید.
اگر عصبانیت همسر شما مکرر و به شدتی است که به شکستن وسایل خانه و کتک زدن به شما می انجامد، او را متقاعد کنید که به همراه هم به یک متخصص مراجعه کنید
2. به خودتان حق ندهید. وقتی همسرتان عصبانی می شود، شما آزرده می شوید و دلتان می خواهد یک جوری جواب این آزردگی را بدهید. به همین خاطر به خودتان حق می دهید که در برابر عصبانیت او شما هم عصبانی شوید و تلخی رفتارش را به او بچشانید.
اما باور کنید که با این کارِ شما نه تنها او متوجه اشتباه بودن رفتارش نمی شود بلکه شما هم خودتان را به فردی تابع رفتارهای او تبدیل می کنید. پس در مواجهه با عصبانیت همسر ، به خودتان حق عصبانی شدن ندهید. برای رسیدن به این هدف به خودتان یادآوری کنید که «هر کس مسئول رفتار خودش است».
3. مراقب فکرتان
باشید. وقتی با عصبانیت همسرتان مواجه می شوید، هزار و یک فکر به
سراغتان می آید. مثلاً به ذهنتان می رسد که «نباید کم بیاوری»، «نباید بگذاری
اینطوری تحقیرت کند»، «جلویش بایست وگرنه فکر می کند حق با او است»، «الآن
جلویش نایستی، دفعه بعد بدتر می کند» و غیره.
برای مقابله با این فکرها چند تا کار می توانید بکنید: اول، فکرهایی را که در
این موقعیت به ذهن تان می آید یادداشت کنید. بعد آنها را به چالش بکشید؛ مثلاً
از خودتان بپرسید «خیلی خب من نباید کم بیاورم، اما آیا وقتی که از عصبانیت او
من هم عصبانی می شوم بیشتر کم آورده ام یا وقتی که اجازه نمی دهم عصبانیتش مرا
عصبانی کند؟». سپس سعی کنید بفهمید که چرا این فکر به ذهن تان رسیده است. مثلاً
آیا به این دلیل به تحقیر شدن فکر کردید که از تحقیر شدن می ترسید؟ چرا از
تحقیر شدن می ترسید؟ وغیره. وقتی ماهیت و هدف این فکرها برایتان مشخص شد گام
های بعدی را بردارید. مثلاً در موقعیت مواجهه با عصبانیت همسر، به خودتان
بگویید «من این فکرهای موذی را می شناسم و اجازه نمی دهم من را عصبانی کنند».
4. حواستان را به
جایی دور، پرت کنید. تمرکزتان را به هر چیزی به جز عصبانیت همسرتان
معطوف کنید. مثلاً صلوات بفرستید، اعداد را بشمارید، کمی آب بخورید و...
قبل از اینکه قضاوت های شخصی در مورد دلایل عصبانیت همسر به سراغتان بیاید، علت را مستقیماً از خود او جویا شوید. در این موارد بهتر است از کلمه «چرا» که احساس بازجویی را برای همسر ایجاد می کند، پرهیز کنید و به جای آن از «چیزی شده؟» استفاده کنید.
به طور کلی عصبانیت دلایل زیادی دارد: رایج ترین دلایل آن احساس بی عدالتی، نادیده گرفته شدن، افسردگی، یادگیری و عادت، و احساس ناامنی است. به جز این ها احساس نیاز به کنترل همسر و انتظارات نامعقول هم می توانند موجب بروز عصبانیت بشوند.
1. پیشگیری کنید. تا حد مقدور مواردی که همسرتان را عصبانی می کنند دستکاری نکنید. هر چه تعداد عصبانیت های او کم تر شود، وی فرصت بیشتری برای یادگیری شیوه های سالم ابراز هیجان و رسیدن به خودباوری در زمینه تنظیم رفتارهای خود، خواهد داشت.
2. واسطه، بی واسطه. بدون واسطه با همسرتان صحبت کنید. از او بخواهید دلایل عصبانیتش را برای شما بگوید. وقتی حرف می زند به چشمهای او نگاه کنید، حرف هایش را خلاصه کنید و چیزهایی را که از حرفهای او می فهمید به او بازتاب بدهید. حرفش را قطع نکنید و هر چیزی را که می گوید فوراً به خودتان نگیرید. وقتی نوبت حرف زدن شما شد، بدون قضاوت و تهاجم، احساساتتان را بگویید.
3. همدلی کنید. وقتی دلیل واقعی عصبانیت همسرتان را فهمیدید، سعی کنید خودتان را جای او بگذارید و احساساتش را درک کنید.
پس در مواجهه با عصبانیت همسر، به خودتان حق عصبانی شدن ندهید. برای رسیدن به این هدف به خودتان یادآوری کنید که «هر کس مسئول رفتار خودش است»
4. امنیت ایجاد کنید. انتقاد های نابجا و مکرر، تمسخر، دروغ ،کم توجهی و ... رفتارهایی هستند که احساس امنیت عاطفی همسر را از بین می برند. حرف های خوب و ابراز احترام و توجه کافی را جایگزین کنید.
5. یک سوزن به خود، یک جوال دوز به همسر. قبل از این که به فکر تغییر رفتار همسرتان باشید، خودتان را تغییر بدهید.
6. بلا نگو، بگو همسر. به همسرتان به چشم یک دشمن نگاه نکنید. بلکه او را به عنوان کسی ببینید که به دلایلی احساساتش جریحه دار شده است و نمی داند درد این جراحت را چطور باید بروز دهد.
7. در کوره باقی بمانید. اجازه ندهید عصبانیت، احترام بین شما را از بین ببرد. آرامش و عقلانیت خود را حفظ کنید و از شخم زدن بیهوده گذشته و گفتن حرف های غیر محترمانه پرهیز کنید تا احترام خودتان حفظ بشود.
8. وسط دعوا، حلوا خیرات کنید. جواب هر «هایی» «هوی» نیست، گاهی سکوت بهترین پاسخ است. این به معنی این نیست که حق را به طرف مقابل می دهید بلکه به معنی این است که به او فرصتی می دهید تا بدون هیچ مزاحمتی صدای بلند خودش را بشنود و به چیزهایی که می گوید کمی فکر کند.
9. چوب در لانه زنبور نکنید. موقع عصبانیت همسر، وقت خوبی برای به رخ کشیدن نقطه ضعف های او نیست. با این کار هیزم در آتشی می ریزید که قبل از هر کس، دامن خودتان را می گیرد.
10. همسری کنید. مسئولیت عصبانیت همسرتان را به عهده نگیرید، بلکه با مهربانی و قاطعیت از او بخواهید که خودش مسئول رفتارهایش باشد. برای او پدری و مادری نکنید و فقط همسرش باشید.
11. عقل سالم در بدن سالم. با هم به پیاده روی بروید. افزایش تحرک و فعالیت دو نفره ضمن این که فرصت خوبی برای آشنا شدن با احساسات همدیگر است به شما و همسرتان کمک می کند تا قدرت تفکر و تصمیم گیری بهتری پیدا کنید.
12. منطقی هدف گذاری کنید. برای تغییر رفتارتان، هدف گذاری و برای هدف هایتان، زمانبندی داشته باشید. یادتان باشد هیچ تغییری یک شبه اتفاق نمی افتد.
13. از یک متخصص کمک بگیرید. اگر عصبانیت همسر شما مکرر و به شدتی است که به شکستن وسایل خانه و کتک زدن به شما می انجامد، او را متقاعد کنید که به همراه هم به یک متخصص مراجعه کنید. این رفتارهای او می توانند دلایل زیادی داشته باشند مثلاً عادتی باشند که از پدر و مادر آموخته شده یا علامتی از یک بیماری پنهان باشند که با اغلب دارو و درمان برطرف می شوند.
14. مهربان باشید. اگر مهربان نباشید، همسرتان به هیچ یک از حرف هایتان گوش نمی کند و در نتیجه تغییری هم اتفاق نمی افتد. پس گذشت های قبلی خود را به سر او نکوبید. یادتان باشد عصبانیتِ همسر شما علامتی از یک کمبود در زندگی او است. و تنها راه تسکین و شاید درمان این کمبود، مهربانی شما است
مقاله از : راحله فلاح/کارشناسی ارشد روانشناسی
منبع : تبیان
خواستگار یا نامزدمان چقدر از گذشته مان را باید بداند
اگر اتفاق ناخوشایند و تلخی در گذشته برای خود یا خانوادهمان رخ داده باید آن را قبل از ازدواج با همسرمان مطرح کنیم؟»، «اگر مرتکب خطا و اشتباهی شدیم اما آن قضیه فیصله پیدا کرده بهتر است آن را با فردی که قرار است با او ازدواج کنیم عنوان کنیم یا خیر؟»، «اصلا آیا باید درباره مسائل مختلف وارد جزییات شویم یا بهتر است به کلیات اکتفا کنیم؟»، «گفتن و مطرح کردن چه مسائلی ضروری و مهم است؟» اینها همه از جمله سوالاتی است که اغلب افرادی که قصد ازدواج دارند قبل از ازدواج و دوران نامزدی و جلسات آشنایی با آن مواجه میشوند.
معمولا افراد از ترس اینکه مبادا فاش کردن این اسرار در آینده برایشان دردسرساز بشود در گفتن و عنوان کردن این مسائل دچار شک و تردید میشوند. دکتر تریوه روانشناس، مشاور خانواده و عضو انجمن روانشناسی بالینی ایران در این باره نکات و توصیههای کاربردی و مفیدی را ارائه میدهد. اگر شما هم در آستانه ازدواج قرار دارید و با چنین شک و تردیدهایی مواجه هستید یا مایلید در اینباره اطلاعات و آگاهیتان را افزایش دهید با ما همراه شوید.
نخستین چیزی که در عنوان کردن مطالب خصوصی آن هم در دوران آشنایی با فردی که
قرار است با او ازدواج کنید باید در نظر بگیرید انتخاب زمان مناسب است. مسائل
خصوصی و مهمی که قصد دارید با شریک آینده زندگیتان مطرح کنید بسته به اینکه در
چه زمانی مطرح بشود بازخورد متفاوتی را در او ایجاد میکند؛ بنابراین قبل از
صحبت کردن با فرد مورد علاقهتان بهتر است یک الگوی منظم از آنچه میخواهید
بازگو کنید، در ذهنتان ایجاد کنید یا اینکه فهرستی از آنها تهیه کرده، براساس
میزان اهمیت و لزوم مطرح کردن، آنها را اولویتبندی کنید؛ به عنوان مثال مطرح
کردن یک بیماری ارثی خانوادگی در جلسه نخست چندان مناسب نیست.
شاید شما گمان میکنید که اگر در همان جلسه نخست این مساله را عنوان نکنید ممکن است طرف مقابل تصور کند که شما قصد فریب دادن او را داشتید اما بهتر است ابتدا معیارهای ازدواج و مسائل مهمتری را که لازم است دو نفر بر سر آنها به توافق برسند مطرح کرده و درباره آنها بحث و گفتوگو کنید و بعد از اینکه به این نتیجه رسیدید که طرف مقابل برای ازدواج با شما مناسب است، مسائل خصوصیتری از این دست را عنوان کنید.
بسیاری از مراجعانی که قصد ازدواج دارند، به روانشناسان و مشاوران ازدواج
مراجعه میکنند و از این موضوع پریشان و نالان هستند که بعد از اینکه موضوعات
کاملا خصوصی را که در گذشته برایشان اتفاق افتاده به نامزدشان گفتهاند او
سردرگم شده و نسبت به ادامه این رابطه دچار شک و تردید شده است. مطرح کردن
موضوعات و مسائل عاطفی زندگی قبلی شما در زندگی جدیدی که قصد بنای آن را دارید
نهتنها به هیچ دردی نخواهد خورد بلکه ممکن سد راه شما هم بشود.
پس بهتر است از گفتن آنها بهخصوص در ابتدای رابطه که هنوز به شناخت کاملی از یکدیگر نرسیدهاید و اعتماد کامل به یکدیگر پیدا نکردهاید صرفنظر کنید. عدهای گمان میکنند صحبت کردن درباره روابط صمیمانه قبلی، نشاندهنده صداقت آنهاست و درستی و پاکی آنها را نزد فردی که قرار است با او ازدواج کنند تضمین میکند و با این کار اعتماد او را به خود جلب میکنند در صورتی که گفتن روابط صمیمانه قبل از آشنایی با وی، احساسات عاطفی طرف مقابل را مخدوش کرده و برعکس تصورتان سبب بیاعتمادی او نسبت به شما میشود.
بسیاری از بیماریها منشاء ارثی و ژنتیکی دارند، بنابراین شما در این زمینه
موظف هستید که این اطلاعات را حتما با نامزدتان درمیان بگذارید. در اینباره
علاوه بر در نظر گرفتن حقوق و منافع خودتان باید حقوق انسانی او را هم در نظر
بگیرید و به او هم حق انتخاب بدهید چون طرف مقابل شما به عنوان یک انسان حق
دارد از موضوع باخبر بشود و براساس معیارها، اعتقادها و حساسیتهایش در این
زمینه تصمیم بگیرد. ممکن است فردی نخواهد فرزندش از بیماری ژنتیکی همسرش ارث
ببرد. مصداق حقوقی این موضوع در قانون مدنی کشورمان هم تحت عنوان «خیارات و
انفساخ نکاح» آمده است؛ بنابراین قبل از رسمی شدن ارتباط در زمانی مناسب فردی
را که قرار است با او ازدواج کنید در جریان موضوعاتی اینچنینی قرار دهید. بهتر
است خود شما به تنهایی یا همراه یکی از اعضای خانوادهتان با او در اینباره
صحبت کنید.
عنوان کردن موضوعاتی از این دست که کجا زندگی میکنید، از نظر اقتصادی و
اجتماعی در چه وضعیتی قرار دارید، فرهنگ، آداب و رسوم و نحوه تعامل اعضای
خانواده و فامیل با یکدیگر و دیگران چگونه است، به ایجاد شناخت دقیقتر بین شما
و طرف مقابل کمک زیادی میکند. خیلی از افراد فقط اصرار به ازدواج دارند و گمان
میکنند پنهان نگه داشتن بعضی از موارد به حفظ آبروی آنها و خانوادهشان کمک
میکند؛ در صورتی که اینها مواردی نیستند که بتوان تا آخر عمر آنها را پنهان
کرد.
اگر خانواده شما از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و. . . بهگونهای است که در شما احساس ضعف ایجاد میکند، اصلا خجالت نکشید و آن را عنوان کنید. اتفاقا از اینکه توانستهاید از بطن این خانواده، به جایگاه کنونیتان برسید به خودتان ببالید و به خانوادهتان نیز افتخار کنید. اگر یکی از اعضای خانواده شما معلولیت یا بیماری و موقعیت خاصی دارد که شما را خجالتزده میکند، لطفا قبل از هرگونه اقدامی برای ازدواج نسبت به تکامل ذهنیات منفی خود اقدام کنید. بیماری برچسب ارزشی هیچ انسانی نیست؛ پس با آن انسانی برخورد کنید و واضح و شفاف درباره آن با کسی که قرار است در آینده جزوی از خانواده شما بشود صحبت کنید. اگر طرف مقابل نیز همینطور فکر و رفتار کرد بدانید که قدم مناسبی برای ازدواج با وی برداشتهاید.
عصبانیتها و بینظمیهای موردی و ضعفهایی در مهارتهای زندگی و. . . برای همه
انسانها اتفاق میافتند؛ مثلا اینکه افراد در سال چند بار عصبانی میشوند یا
در مواقع خیلی پرتنش تیک عصبی میگیرند، موضوعات ناچیزی است که مطرح کردن آنها
در ابتدای آشنایی چندان ضروری و مهم به نظر نمیرسد و عنوان کردن آنها باعث
تردید و وسواسهای انتخابی بیمورد میشود. اگر اشتباهات و لغزشهایی را در
دوران مجردی انجام دادهاید و کسی هم از آنها باخبر نشده اما شما به اشتباه خود
پی برده و به این نتیجه رسیدهاید که انجام آن کار اشتباه بوده و قصد ندارید
آن را دوباره تکرار کنید، لزومی ندارد درباره آن با شخصی که قرار است شریک
زندگی شما شود، صحبت کنید. علاوه بر این هرگز از طرف مقابلتان نخواهید که به
مسائلی اینچنینی درباره خودش اشاره کند و درباره آنها به شما توضیح دهد.
ممکن است شما هم از آن دسته افرادی باشید که اهداف و آمال و آرزوهای زیادی در
ذهنشان دارند. اگر این اهداف واقعی و قابل دسترس هستند، دور از ذهن به نظر
نمیرسند، برای رسیدن به آنها برنامهریزی کردهاید و با جدیت آن برنامه را
دنبال میکنید، میتوانید در صورت لزوم درباره آنها با فردی که قرار است با او
ازدواج کنید صحبت کنید، در غیر این صورت بهخصوص در ابتدای آشناییتان لزومی
ندارد بهطور دقیق و شفاف درباره آنها با نامزدتان صحبت کنید.
بهطورکلی بهتر است اهداف کوتاهمدت خود را واضح و اهداف بلندمدتتان را کمی محتاطانه بیان کنید. اگر با اطمینانی عمیق نسبت به اهدافی که خودتان هم تصور، پیشگویی و برنامه دقیق و درستی درباره آنها ندارید صحبت کنید، انتظارات دقیقی را برای خودتان تراشیدهاید. تحقق نیافتن و برآورده نشدن آنها در آینده از میزان اعتبار شما نزد نامزدتان میکاهد؛ بنابراین در اینباره دوراندیش باشید و محتاطانهتر عمل کنید.
بهطور کلی ضروری است قبل از ازدواج نزد یک روانشناس یا مشاور متخصص بروید و از
کم و کیف صفات شخصیتی و سلامت روانشناختی خود و فردی که میخواهید با او ازدواج
کنید آگاه شوید. اگر دو نفری که قرار است با هم ازدواج کنند شناخت کامل و نسبتا
صحیحی از یکدیگر به دست آورند و با آگاهی کامل و از روی منطق همسر آیندهشان را
انتخاب کنند، در زندگی مشترک آینده نسبت به کسانی که عجولانه، شتابزده و از
روی احساس شریک زندگیشان را انتخاب میکنند، به مراتب مشکلات کمتری خواهند
داشت و طعم خوشبختی را بیشتر خواهند چشید.
بسیاری از افرادی که پس از ازدواج در زندگی مشترک دچار مشکل و شکست میشوند و برای حل مشکلاتشان به روانشناس مراجعه میکنند عنوان میکنند که همسرشان تغییر کرده و او دیگر آن شخصی نیست که آنها تصورش را میکردند اما بهتر است بدانید که این واقعا تغییری نیست که در او رخ داده بلکه برداشت، تصور و شناخت شما اشتباه بوده است؛ در حالی که هم اکنون با واقعیت روبهرو شدهاید.
ما در ابتدای هرگونه ارتباطی نقابی را تحت عنوان «پرسونا» به چهره میزنیم تا مطلوبتر و دوستداشتنیتر به نظر برسیم اما بعد از ازدواج دیگر نقاب احتیاج نیست و افراد چهره واقعی خود را نشان میدهند و همین موضوع بعد از مدتی باعث ایجاد تناقض در شما میشود؛ بنابراین برای اینکه به شناخت صحیحتر و دقیقتری از طرف مقابلتان برسید و آگاهی پیدا کنید که شما و شخصی که برای زندگی مشترکتان انتخاب کردید از نظر خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی با یکدیگر سازگاری دارید و براساس اصول و معیارهای علمی و روانشناختی برای ازدواج با یکدیگر مناسب هستید قبل از هر اقدام جدی و رسمیای به یک روانشناس و مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید.
در بسیاری از موارد دیده میشود که افراد برای مشاوره پیش از ازدواج به
روانشناس مراجعه میکنند و روانشناس با بررسی موقعیت، ویژگیهای شخصیتی طرفین و
مسائل پیشرو به این نتیجه میرسد که این دو نفر چندان برای ازدواج با یکدیگر
مناسب نیستند اما مراجعین به این دلیل که در طول دوره آشنایی به یکدیگر
علاقهمند شدهاند، روی انتخاب فرد مورد نظرشان برای ازدواج اصرار و پافشاری
میکنند.
شاید به این دلیل اینگونه برخورد میکنند که گمانشان این است که این فرد نخستین و آخرین انتخاب آنهاست. این افراد با وجود همه تفاوتها، اختلافنظرها و اتفاقات ناخوشایندی که برایشان پیش آمده و پیشبینی میشود که در آینده بیشتر و شدیدتر هم بشود، سعی میکنند هر طوری که هست این انتخاب را به سرانجام و نتیجه برسانند و با چانهزنیهای پیدرپی نهایت تلاششان را میکنند خود، طرف مقابل و مشاورشان را توجیه کنند که فردی که برای ازدواج انتخاب کردهاند مناسبترین و بهترین گزینه است. عدهای هم هنگامی که میبینند مشاور نظرات آنها را تایید نمیکند، جلسات مشاوره را رها کرده، براساس احساسات و میل خودشان نتیجهگیری میکنند.
این نکته را در نظر داشته باشید که روانشناسان و مشاوران براساس تخصص، تجربه و معیارهای علمی و روانشناختی نظرشان را در اینباره به شما اعلام میکنند و به عنوان یک متخصص و یک شخص بیطرف در این زمینه بهمراتب نتیجهگیری منطقیتر و صحیحتری نسبت به شما که در این برهه شدیدا درگیر عواطف و احساساتتان شدهاید، دارند؛ بنابراین علیرغم همه علاقه و احساسی که به طرف مقابلتان دارید اگر پیش از ازدواج به روانشناس و مشاور مراجعه میکنید به نظر او اعتماد کنید و درباره ازدواج منطقیتر تصمیمگیری کنید.
اگر قبل از ازدواج مساله حادی برای شما پیش آمده مثلا مرتکب جرم و خطایی
شدهاید که دیگران هم از آن باخبر شدهاند و امکان برملاشدن آن پس از ازدواج
وجود دارد، بعد از اینکه از طرف مقابلتان به شناخت و اعتماد قابل قبولی
رسیدید، با توجه به ویژگیهای او حتما مساله را به گونهای مناسب برای او عنوان
کنید.
چون امکان دارد او پس از مطلع شدن از این موضوع توضیحات بیشتری در اینباره از شما بخواهد؛ بنابراین اگر بازگو کردن آنها باعث رنجش و آزار شما میشود و گمان میکنید نمیتوانید با تسلط کامل وقایع را آنطور که باید برای او توضیح دهید و ممکن است همه چیز آنطور که شما دوست دارید پیش نرود، حتما ابتدا با یک روانشناس در اینباره صحبت کنید و بعد از اینکه آمادگی و تسلط کامل را به دست آوردید، آن را با نامزدتان در میان بگذارید.
منبع:مجله زندگی ایده آل