ازدواج با وابسته ها،ازدواج با افرادی که زود وابسته می شوندحتما شما هم با افرادی مواجه شده اید که به طرف مقابل به شدت وابسته هستند و همین وابستگی، گور زندگی مشترکشان را می کند. گاهی شدت وابستگی در زندگی فردی و اجتماعی این افراد بسیار اثر گذار است و حتی به روابط شان لطمه میزند. حال چطور می توان در اوج عاشقی، مستقل بود؟
وابستگی وقتی اتفاق می افتد که ما به فرد دیگری اجازه می دهیم که روی رفتار و احساسات مان تاثیر بگذارد و ما را کنترل کند. در این حالت حاضریم هر کاری بکنیم تا توجه طرف مقابل را به دست بیاوریم و وضعیت برایمان جوری رقم می خورد که توجه آن شخص به خصوص را برای خودمان نوعی پاداش می دانیم و نیازهای او را برآورده می کنیم تا خودمان احساس خوبی پیدا کنیم.
از این نظر وابستگی همیشه یک فرایند دونفره است و همیشه باید دو طرف ماجرا حاضر
باشند تا این فرایند شکل بگیرد و جلو برود. در واقع وقتی دو نفر به نحوی رفتار می
کنند که انگار با هم به یک شکل انسانی یا یک ساختار شخصیتی واحد رسیده اند، معنایش
این است که این افراد به هم وابسته شده اند.
افرادی که دچار وابستگی می شوند یا اساسا شخصیت های وابسته دارند همیشه با خودشان
فکر می کنند که اگر طرف مقابل شان نباشد، آنها نمی توانند روی پای خودشان بایستند و
از عهده امورات شان بر بیاید و یا در مقابل چالش های زندگی مقاومت کنند. این جمله
را از افراد وابسته زیاد می شنویم که: «اگر فلانی نباشد من می میرم!» یا «بدون تو
من هیچم!»
زندگی با یک فرد وابسته، کار وحشتناکی است. شاید در روزهای آشنایی یا نامزدی این
وابستگی به چشمتان شیرین و دوست داشتنی بیاید اما در دراز مدت، زندگی با چنین فردی
زیر یک سقف برایتان بسیار جانکاه و آزار دهنده خواهد شد. بنابراین باید وابسته ها
را بشناسید و از آنها دور کنید.
افراد با هم متفاوت هستند و بر اساس الگوهای تربیتی، خانواده ای که در آن رشد کرده
اند و هزاران عامل دیگر، رفتارهای متفاوتی دارند، بنابراین نمی توان گفت فردی که
برای همه کار هایش منتظر تصمیم گیری پدر و مادر (یا دیگران) می ماند، دچار اختلال
شخصیتی خاصی است، اما شاید بتوان گفت این افراد شخصیت وابسته ای دارند و در مورد
همه چیز از غذا، رنگ و مدل لباسشان گرفته تا انتخاب همسر، هیچ نظری ندارند و همیشه
منتظرند تا والدینشان برایشان تصمیم بگیرند و این قضیه تا بعد از ازدواج هم ادامه
دارد.
در تاریخچه زندگی آنها می توانید قطع ارتباط هایی را ببینید که بلافاصله با یک رابط
دیگر جایگزین شده اند. چون این افراد به شدت از تنهایی و به حال خود رها شدن واهمه
دارند.
او همه تصمیم گیری ها را به شما محول می کند و سعی می کند پشت تصمیمات شما پنهان
شود. حتی وقتی به رستوران می روید، انتخاب رستوران، انتخاب غذا و... را به شما می
سپارد.
او در طلب محبت و حمایت دیگران (شما یا پدر و مادر و اطرافیانش) افراط می کنند، تا
حدی که داوطلب انجام کارهایی می شود که برای بیشتر آدم ها یا حتی برای خودش
ناخوشایند است.
این افراد مدام برای تصاحب، کنترل و در تله انداختن شما نقشه می کشند.
او بدون نظر دادن شما قادر به اخذ تصمیمات روزمره نیست یا حداقل خودش اینطور فکر می
کند.
افراد وابسته احتیاج دارند که شما مسئولیت بیشتر زمینه های مهم زندگی آنها را
بپذیرید.
این افراد در ابراز مخالفت با دیگران به دلیل ترس از قطع حمایت و مقبولیت آنها دچار
اشکال هستند.
افراد وابسته در شروع برنامه ها و انجام کارها به تنهایی به مشکل بر می خورند.
افراد وابسته وقتی تنها هستند به دلیل ترس مبالغه آمیزشان از ناتوانی برای مراقبت
از خود، احساس ناراحتی و درماندگی می کنند.
افراد وابسته عموما عزت نفس پایینی دارند و به همین دلیل بیش از سایر افراد در معرض
خطر وابسته شدن به دیگران قرار دارند.
در تاریخچه زندگی افراد وابسته می توانید قطع ارتباط هایی را ببینید که بلافاصله با
یک رابط دیگر جایگزین شده اند. چون این افراد به شدت از تنهایی و به حال خود رها
شدن واهمه دارند
هر دختر یا پسری که قصد تشکیل خانواده دارد، باید به سطحی از استقلال رسیده باشد و اگر فردی از هر نظر، وابستگی شدید داشته باشد، قطعا در زندگی مشترک با مشکل مواجه خواهد شد. معمولا وقتی بچه ای از همان کودکی هیچ وقت نظرش مهم نبوده و هرگز از او نظرخواهی نشده، حتی در مورد نیازهای خاص خودش و طبق خواسته پدر و مادرش رفتار کرده، همیشه مطیع نظرات والدینش خواهد ماند و ازدواج نمی تواند این الگو را تغییر دهد.
بعضی ها شاید فکر کنند ازدواج با فردی که هیچ حرفی برای گفتن ندارد و همیشه چشمش به
دهان والدینش بوده، می تواند به نفعش باشد! چون می تواند این فرد را با نظرات خودش
همسو کند و هر تصمیمی که خودش بخواهد، برای زندگی مشترکشان بگیرد. یا شاید بعضی ها
فکر کنند بعد از ازدواج می توانند همسرشان را عوض کنند و رفتارهایی را که در او
دوست ندارند (مثلا همین وابستگی) تغییر دهند که هر دوی این گروه در اشتباه اند!
تغییر، آن هم چنین تغییرات بنیادی که در مورد نوع زندگی یک انسان است، اصلا چیزی
نیست که بخواهیم بر اساسش یک زندگی را شروع کنیم؛ وقتی افراد خودشان متوجه مشکلات
خلقی و شخصیتی خود شده و آن را می پذیرند و دوست دارند خود و شیوه زندگیشان را
تغییر دهند، به متخصصان حوزه روان مراجعه می کنند و با وجود اینکه خودشان خواهان
چنین تغییری هستند، باز هم راه سخت و پرپیچ و خمی را پیش رو دارند تصور اینکه فرد
دیگری بخواهد او را تغییر دهد، کاملا اشتباه است چراکه تا فرد خودش نخواهد، دیگری
نمی تواند او را تغییر دهد
منبع : تبیان
چگونگی تغییر در اخلاق همسر؟اگر به فکر تغییر در ویژگیهای اخلاقی همسرتان هستید با توصیههای ما همراه شوید:
دغدغه تغییر همسر اغلب در چند گروه از همسران بسیار دیده میشود؛ گروهی از جوانان که بله گفتهاند اما حتی در همان لحظه بهخودشان امید دادهاند که من میتوانم او را تغییر بدهم و در روزهای زندگی دائم سودای تغییر همسرشان را دارند، درحالیکه همسر بالغ شما فقط در چند حوزه و در گذر زمان و با صبر و کمک متخصص توان تغییر را میتواند پیدا کند. گروه دوم همسرانی که فکرشان صفر و صدی است. توقع افراطی از همسر و اینکه تو باید یک ایدهآل کامل شوی در این گروه بیتوجه به ضعفهای خودشان تکرار میشود. گروه سوم افرادی هستند که مشکل اعتماد به نفس دارند. این همسران برای اینکه آنطور باشند که دیگران دیکته میکنند و دوست دارند، هر کاری میکنند که مورد تأیید دیگران باشند و به همسرشان فشار میآورند که تغییر کند.
مسئله چیست؟ باید با خودتان صادق باشید و بدانید که چرا میخواهید همسرتان تغییر کند؟ تغییر کند تا شما همینطور که هستید خوب جلوه کنید و مشکلی پیش نیاید؟! تغییر کند تا اعتبار خانوادگی و اجتماعی خودش بهتر شود؟ تغییر کند تا پیش خدا عزیزتر شود؟ تغییر کند تا شما بتوانید بیشتر فخر خوبیهایش را جلوی دیگران بفروشید؟ اگر صورت مسئله و خواست شما یک نیاز برای خود همسرتان نباشد و عرف جامعه و دین، آن را بد نداند، اصلا صورتمسئله منصفانهای ندارید که برای خودتان آن را دغدغه کنید.
1- تو بدی و من خوب؛ باید تغییر کنی. خودتان را ملاک خوبیها به او معرفی نکنید.
2- مقایسه با دیگران قدرت فکر و تغییر را از او میگیرد.
3- توقع تغییر سریع محال است. او یکشبه این نشده پس شما هم به او زمان دهید و
مهربانانه شریک بهتر شدنش شوید.
4- نگویید که اینطوری دوستت ندارم یا قبولت ندارم.
5- طعنه، کنایه و تمسخر راه بدی برای تغییر و اصلاح همسرتان است پس خودتان را با او
غریبه نکنید تا انگیزه بهتر شدن داشته باشد.
6- جلوی جمع اگر تذکری بدهید حتی اصلاح او در خلوت خودتان هم سختتر میشود؛ این
نکته را فراموش نکنید.
اگر به نقاط ضعف خودتان هم فکر کردهاید و برای حل آن تلاش میکنید، چیزی را از همسرتان میخواهید که خودتان اهل آن هستید، تغییر او را برای بهتر شدن شخصیت خود او درنظر دارید و در عین حال متوجه خوبیهایش هم هستید، میتوانید به اصلاح همسرتان کمک کنید. کلمه تغییر اغلب با نوعی نگاه از بالا به پایین همراه است و سهم اختیار فرد بالغ را نادیده میگیرد. پس، از این کلمه در برابر همسرتان استفاده نکنید. بدانید که خودش چه نظری برای مشکلش دارد تا شیوه برخوردتان را پیدا کنید. همسری که خودش واقف به مشکل هست را میتوانید در گفتوگو، شرکت در مشاوره، یادآوری گذاشتن روی موبایلش یا دیوار خانه، دلگرمی دادن به او و...یاری دهید. اما اگر همسرتان میگوید من مشکلی ندارم، وارد بحث با او نشوید. در لحظه انجام یک رفتار خطا از آن بگذرید و در نخستین فرصت آرام، به شیوه غیرمستقیم و غیرتهاجمی به او تذکر بدهید و برای رفتارهای خوبش او را تحسین کنید.
منبع : همشهری