طبق تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران رقابتی برای اولین بار حدود ۲۰ سال پیش به مرحله اجرایی رسید که نشان داد توانایی خواندن ذهن بقیه افراد توسط زنها به واسطه یک ژن خاص بر روی DNA صورت میگیرد و باعث میشود زنان نسبت به مردان بیشتر از این توانایی برخوردار باشند.
محققان در دانشگاه کمبریج، آزمونی را برگزار کردند که "خواندن ذهن از روی چشم" نام داشت که طی این آزمایش تصویری از چشمهای مختلف در مقابل شرکت کنندگان قرار گرفت تا به تشخیص حالتها و احساسات افراد بپردازند.
این پژوهش داد که افراد فورا میتوانند با نگاه کردن به چشم دیگران ذهن و احساسات آنها را بخوانند.
در این پژوهش مشخص شد که توانایی برخی افراد در این کار از سایرین بیشتر بوده و زنان دارای متوسط نمره بهتری هستند.
آزمون جدیدی در این زمینه با همکاری شرکت بیوتکنولوژی بر روی ۸۹ هزار نفر در سراسر جهان صورت گرفت که باز هم در این آزمون زنان متوسط نمره بهتری نسبت به مردان داشتند و این موضوع نشان میدهد که حضور ژن مخصوص بر روی DNA زنان، این توانایی را در آنها ایجاد کرده است.
محققان این پژوهش بر این باورند که این کار یک گام مهم رو به جلو در حوزه علوم اعصاب اجتماعی بوده و به تکمیل اینکه چه چیزی سبب تنوع در همدلی شناختی میشود کمک میکند.
به طور خاص، تنوع ژنتیکی در کروموزوم ۳ در زنان به شدت با توانایی خواندن ذهن مرتبط است و جالب توجه است اینکه عملکرد مردان در این آزمون با ژنهایی در منطقه خاصی از کروموزوم ۳ در ارتباط نبود.
در کروموزوم ۳ یک ژن به نام LRRN۱ وجود دارد که در منطقهای از مغز به نام "استریاتوم" فعال است و نقش مهمی در همدلی ایفا میکند.
منبع: deccanchronicle.com
زندگی تخیلی کودک سه ساله، به او کمک میکند تا وارد مرحله وسیعی از احساسات و
عواطفی شود که بسیاری از تظاهرات عاطفی انسان مثل عشق، خشم، اعتراض و ترس را در بر
میگیرد، نه فقط خودش خصوصیات مختلفی را کسب میکند، بلکه اغلب عواطف خود را به
اجسام بیجان مثل یک درخت، ساعت، خودرو و یا کُره ماه نیز ارتباط میدهد. برای
مثال، از او بپرسید چرا ماه شبها ظاهر میشود؟ ممکن است پاسخش این باشد که « برای
سلام کردن به من ».
گهگاه، ممکن است کودک سه سالهتان شما را به یکی از دوستان تخیلی خود معرفی کند.
بعضیها برای خود تا مدتی حدود شش ماه، دارای یک همراه تخیلی هستند، بعضی دیگر
وانمود میکنند که هر روز همبازی خود را عوض میکنند، در حالی که عدهای دیگر
اصولاً فاقد چنین همبازیهایی هستند یا به جای آن، جانوران فرضی را ترجیح میدهند.
با برخورد به چنین تصوراتی نگران آن نشوید که شاید تجسم این دوستان تخیلی، نشانهای
از تنهایی کودکتان یا یک آشفتگی عاطفی باشد. این تخیلات، در حقیقت راه خلاقی برای
تمرین گفت و شنود، رفتار و ابزار عواطف و احساسات هستند.
همچنین متوجه خواهید شد که در طول روز، به طور دائم بین تخیل و حقیقت حرکت میکند و
گهگاه، آنقدر در دنیای تخیلیاش غرق میشود که نمیتواند مرز بین تخیل و واقعیت
را از هم جدا کند. تجربه بازی او ممکن است حتی به زندگی واقعی او نیز سرایت کند. یک
شب ممکن است سر میز غذا حاضر شود و با اطمینان بگوید که من سیندرلا هستم ؛ روز
دیگری ممکن است پس از شنیدن قصهای از ارواح، هق هق کنان نزدتان بیاید و بگوید این
قصه را باور دارد.
از آنجا که هنگام بروز ترس یا اضطراب از یک واقعه تخیلی، دادن اطمینان خاطر به او
از اهمیت زیادی برخوردار است، دقت کنید که نباید احساس او را به تمسخر بگیرید و
شوخیوار سر به سرش بگذارید. در این مرحله از تکامل عواطف، بروز این تخیلات امری
طبیعی و ضروری است و نباید مورد نکوهش قرار گیرند.
هیچگاه حتی به عنوان شوخی او را تهدید نکنید « اگر غذایش را نخورد دست و پایش را
بسته و زندانیاش خواهید کرد » یا اگر برای رفتن عجله نکند « او را جا خواهید گذارد
»، احتمال دارد این شوخیها را باور کند و بقیه ساعات روز و حتی زمان طولانیتری را
در وحشت و اضطراب بگذراند.
گهگاه، سعی کنید او را در بازی تخیلی شرکت دهید. با انجام این کار، به او کمک
خواهید کرد که بتواند به راههای جدیدی برای تشریح عواطف و احساسات خود دست پیدا
کند و حتی قادر به حل بعضی از مشکلاتش شود. مثلاً برای اینکه بدانید تا چه حد میل
دارد به کودکستان برود، به او پیشنهاد کنید « عروسکش را به کودکستان بفرستید » ولی
در عین حال برای شرکت در این نوع بازیهای تخیلی اصرار زیاد نکنید. قسمتی از شادی
ناشی از شرکت در بازیهای تخیلی، خود میتواند نمایش تخیلی را تحت کنترل قرار دهد.
بنابراین اگر ایدهای را به عنوان یک باور تخیلی در ذهن او کاشتید، کنار بروید و به
او اجازه دهید آنچه را که خود دوست دارد بسازد، چنانچه بعداً از شما بخواهد که در
قسمی از بازی شرکت کنید. نقش خود را کمرنگ نشان دهید. اجازه دهید، دنیای خیالی او
جایی باشد که او قصد نمایشش را دارد.
در برگشت به زندگی واقعی بگذارید کودکتان احساس کند که شما از استقلال جدید و قدرت
خلاقیت او احساس غرور میکنید. با او صحبت کنید، به آنچه که میگوید گوش دهید و به
او نشان دهید که عقاید او مهم هستند. تا آنجا که ممکن است در غذایی که میخورد،
لباسی که میپوشد، در بازیهای دو نفرهای که با هم دارید، به او فرصت انتخاب دهید.
این کار به او احساس مهم بودن میدهد و کمک میکند تا یاد بگیرد که هنگام اخذ
تصمیم، به طور قانع عمل کند. در هر حال گزینههای او در انتخاب باید مربوط به امور
سادهای باشند. برای مثال وقتی به یک رستوران میروید، حق انتخاب او را به دو تا سه
غذا محدود کنید، در غیر این صورت ممکن است گیج شود و قادر به تصمیمگیری نباشد.
وقتی به یک بستنی فروشی میروید ممکن است با بیست نوع بستنی مختلف مواجه شود که در
تصمیمگیری دچار سرگیجه خواهد شد. در اینجاست که باید به کمکش بروید و به او تکلیف
کنید که میتواند از سه نوع بستنی که برایش مشخص میکنید، فقط یکی را انتخاب کند.
بهترین دیدگاه کدام است؟ برای تربیت و تقویت استقلال او، باید با حفظ کنترل قاطع
ولی منصفانه بر تمام شئون زندگیش، در عین حال مقداری هم او را آزاد بگذارید. اجازه
دهید بداند که هنوز هم شما هستید که به زندگی خط میدهید و اینکه از او انتظار
ندارید تا در تصمیمات بزرگ دخالت کند. وقتی یکی از دوستانش او را تشویق به بالا
رفتن از درخت میکند و او از انجام آن میترسد، خیلی راحتتر است شما با گفتن نه،
تصمیم آخر را بگیرید و این تصمیم شما، او را مجبور به تحمل ترسی که او را بر سر دو
راهی قرار داده است نخواهد کرد. وقتی او بر بسیاری از اضطرابهای اولیه خود غلبه و
مسئولیت بیشتری در تصمیمگیری پیدا کند، به طور طبیعی کنترل شما بر او بیشتر خواهد
شد و در عین حال بسیار مهم است که از احساس امنیت و آرامش برخوردار باشد.
منبع:ماهنامه پزشک شهر