همسرمان مهم تر است یا پدر و مادرمان ؟
یکی از عوامل موثر بر رابطه همسران، رابطه آنها با خانوادههای طرف مقابل است. مشکلات در این رابطه ممکن است به اختلاف میان زن و شوهر بینجامد و در ایران با توجه به روابط خانوادگی نزدیکتر، این تاثیرات شدیدتر است...
از شایعترین الگوهای رابطه با خانوادههای همسران که ممکن است به اختلاف بینجامد، میتوان به این موارد اشاره کرد:
1.دیدارهای مکرر و بدون برنامه با خانوادههای طرفین: یکی از آفتهای زندگی
خانوادگی در ایران، دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوجها و
خانوادههایشان است که گاه در طول هفته بارها تکرار میشود. متاسفانه مشاهده
میشود زوج جوان هر روز از ساعت مشخصی تا پایان شب به خانه پدری خانم یا آقا
میروند. این روش زندگی، ممکن است بیانگر وجود اختلاف و مشکلات بین زوج و
نشاندهنده این باشد که زوج جوان بدون حضور اطرافیان، قادر به تحمل زندگی دونفره
نیستند. وقتی زندگی زناشویی افراد بدون دغدغه و مشکلات عاطفی باشد، زن و مرد برای
رسیدن به خانه و در کنار هم بودن لحظهشماری میکنند.
2.زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده طرفین بهعنوان مهمان در منزل زوج: اینکه مادر
یا پدر یکی از زوجها بهدلیل کهولت سن و تنهایی مدتها در خانه فرزندش زندگی کند،
خیلی اتفاق میافتد و متداول است ولی گاهی والدین بهدلیل محبت زیاد یا هر مساله
دیگر، بهمدت طولانی و بدون دلیل در خانه فرزندشان میمانند حتی گاهی ممکن است
برادر و خواهر یکی از طرفین که سرباز یا دانشجو هستند، در خانه آنها سکونت کنند ولی
این مساله آسیب خیلی زیادی به زندگی خصوصی زناشویی میزند و باعث بروز اختلاف
میشود.
3.مکالمه تلفنی مکرر یا طولانیمدت در طول روز با خانوادهها: تماس تلفنی با اعضای
خانواده، راهی است برای برونرفت زن و شوهر از تنهایی، زیرا موضوع صحبت نمیتواند
چیزی جز بازگوکردن مسایل روزمره باشد و همین باعث میشود پای دیگران به حریم خصوصی
زندگی باز شود و همسر فرد فکر کند در تصمیمگیرها ردپایی از افکار خانواده
همسرش وجود دارد و احساس ناامنی زمانی در او ایجاد میشود که متوجه شود گاهی در
این گفتوگوها رازهای خصوصی زندگیتان فاش میشود و همین مساله باعث خواهد شد
ترجیح دهد به ناچار مطالبی را در خانه بازگو نکند که باعث دوری زوج از هم خواهد شد.
4.دخالت خانوادهها در امور اقتصادی زوج: این دخالتها باعث شکست احتمالی زوجها
میشود، حتی اگر با نیت خیرخواهانه باشد. ادامه این دخالتها در امور اقتصادی، ممکن
است باعث برهم خوردن زندگی زوج و حتی طلاق هم شود.
5.تحمیلکردن راه و رسم زندگی به زوج جوان: در بعضی از مناطق ایران که زندگی سنتی
حکمفرماست، وقتی دختر جوانی به همسری پسری درمیآید، خانوادهها با بهانه
بیتجربگی آنها، وادارشان میکنند در کنار خودشان زندگی کنند تا راه و رسم زندگی
کردن را به آنها بیاموزند! اما سوال اینجاست اگر دختر و پسر راه و رسم زندگی را
نمیدانند، چرا اجازه نمیدهند این آموزشها را مادر به دختر بدهد و بعد ازدواج
کند؟ چرا باید دختری را در سنین پایین بهعنوان عروس انتخاب کنند که چیزی از زندگی
نمیداند؟ دلیل آن شاید این باشد که میخواهند عروس نوجوان را با ارزشهای خانوادگی
خود بزرگ کنند و عادت بدهند. متاسفانه این روش بهطور مطلق و قطعی، روشی شکستخورده
است. نتیجه این همزیستی در سالهای اول زندگی، چیزی جز نفرت و کینه طولانیمدت بین
عروس و مادرشوهر نخواهد بود. در دنیای امروز، دختران نوجوان بیش از پیش از طریق
تلویزیون و رسانههای دیگر
راه و رسم زندگی مستقل را آموختهاند. گاهی والدین، بدون اینکه بخواهند زندگی
فرزندشان را به هم بریزند، روشها و راهکارهایی به او پیشنهاد میکنند که چون
براساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هرکس باید بداند بهترین مشاور
در هر زندگی زناشویی، همسر است.
6.وجود افراد خودشیفته در خانوادههای زوجین: اگر در خانواده زوج، شخصی وجود داشته
باشد که فقط به خواستهها و ایدههای خود بیندیشد و طرفین را وادار به اجرای
خواستههایش کند، بدون اینکه کوچکترین توجهی به احساسات، عواطف و علایق آنها کند،
زندگی را به بیراهه خواهد کشاند. افراد خودشیفته و خودمحور، دوست دارند تفکرات خود
را به همه القا کنند، حتی اگر آن تفکرات با زندگی آنها سازگار نباشد.
7.وجود افرادی در خانواده زوج که به الکل یا موادمخدر اعتیاد داشته باشند: علاوه بر
تاثیرات ناخوشایند این مساله در کودکان باید اشاره کرد که بیماران معتاد، قسمت
زیادی از انرژی خانوادهها را به سمت خود معطوف میکنند و باعث ایجاد تعارض و
اختلاف میشوند. آنها فضای خانه را به سمت بیانگیزگی و بیمسوولیتی میبرند.
چگونه از این آثار زیانبار جلوگیری کنیم؟
توجه به این نکتهها به شما کمک میکند از آثار زیانبار دخالت بیجای خانوادهها در
رابطهتان با همسرتان جلوگیری کنید:
1) در مورد اختلافاتتان با خانوادههایتان صحبت نکنید: اولین و مهمترین مسالهای
که باید بدانید این است که هرگز نباید مسایل و اختلافهای خود را بدون اطلاع
همسرتان با خانوادههای خود در میان بگذارید زیرا بعد از مدتی شما با همسرتان آشتی
میکنید اما خانوادهها همچنان تصور میکنند زندگی شما پر از بدبختی و مشکلات است و
ممکن است دچار ناراحتی و حتی کدورت شوند. آنها وقتی که فکر میکنند زندگی شما با
مشکل روبرو است، براساس اطلاعات ناقصی که دارند، شروع به دادن راهکارها و
راهحلهای اشتباه میکنند. مساله دیگر این است که وقتی والدین از زندگی شما باخبر
میشوند، ناخودآگاه رفتارشان با همسرتان تغییر میکند و حتی زمانی که شما با او
آشتی کردهاید، این تغییر رفتار ادامه دارد.
2) هرگز وفاداری خود را بین خانواده و همسرتان تقسیم نکنید: همسران باید یاد بگیرند
که بعد از ازدواج شخص مقابلشان مهمترین فرد در زندگیشان است و اگر قرار باشد بعد
از ازدواج همچنان والدین بانفوذترین فرد زندگی باشند، چه اصراری به ازدواج است؟
باور غلطی وجود دارد که بر اساس آن پدر و مادرها فکر میکنند اگر فرزندشان همسر
خوبی باشد، فرزند خوبی برایشان نیست. زوجها هم به غلط تصور میکنند که اگر همسرشان
فرزند خوبی برای والدین است، پس همسر خوبی برای آنها نخواهد بود. برقرارکردن تعادل
در چنین شرایطی خیلی سخت است. اگر بتوانیم به همسر و پدر و مادرمان بقبولانیم که
هریک جایگاه خاص خودشان را دارند، یک نوع هنرمندی است. اما به عنوان یک قانون
روانشناختی، باید بپذیریم در تقسیم وفاداری، سهم بسیار عمده از آن همسر است، نه از
آن پدر و مادر. اگر به هر دلیلی قادر به عمل با این الگو نیستید، حتما قبل از
ازدواج آن را با طرف مقابلتان در میان بگذارید و به او اجازه انتخاب دهید. نکته مهم
دیگر این است که زن و شوهر باید تحت هر شرایطی بدانند باید از یکدیگر در مقابل پدر
و مادرهایشان و حتی فرزندانشان حمایت کنند.
3) مرزهای خانواده را مشخص کنید: بدون کوچکترین رودربایستی و تعارفی، با همسر خود
در مورد الگوی رابطه با خانوادههای طرفین از نظر میزان و نحوه رفتوآمد، نحوه
ارتباط اقتصادی، برنامه زمانبندی ارتباطها و... مذاکره کنید.
زن و شوهر باید درباره میزان کمکهای احتمالی مالی به خانواده پدریشان به همدیگر
اطلاع بدهند و در مورد آن با هم مذاکره کنند. در بسیاری از موارد زن یا مرد از
الگوی رفتوآمد یا الگوی مالی همسرش ناراضی است و وقتی آن را با همسرش در میان
میگذارد، با واکنش تند و غیرمنطقی او مواجه میشود و پس از آن ترجیح میدهد سکوت
کند و خشمش را در درون خود نگه دارد. هیچ خشمی برای به هم ریختن عاطفهها در
خانوادهها به اندازه این خشمهای فروخورده قدرتمند نیست. یکی از مهمترین علل
رابطههای خارج زناشویی که رفتهرفته در جامعه ایران در حال تبدیل به معضلی چشمگیر
میشود، همین خشمهای سرکوب شده است.
زن و مرد باید درباره هر مشکل و تصمیم مهمی قبل از اینکه آن را با دیگران در میان
بگذارند، با همسرشان مشورت کنند. باید دانست که تا چه اندازه به مشاوره افراد دیگری
غیر از همسر نیاز است و با چه کسانی میتوان مشورت کرد و چه نوع صحبتهایی را
میتوان با آنها در میان گذاشت؟ یکی از مهمترین عوامل اختلاف همسران این است که
فرد ابتدا تصمیمها را به صورت فردی یا با مشورت خانواده پدری یا دوستانش میگیرد
و آخرین کسی که از این تصمیم باخبر میشود، همسر اوست. این پدیده باعث میشود که
همسر فرد احساس کند جایگاه واقعی در زندگی همسرش ندارد، این احساس در درازمدت منجر
به سست شدن روابط عاطفی میشود.
اگر کسی درباره مسایل شما اظهارنظر و دخالتی کرد، از محبت و توجه او با احترام زیاد
تشکر کنید اما در نهایت بگویید که تصمیم نهایی را با مشورت همسرتان خواهید گرفت
منبع : سلامت ایران گرداوری شده توسط پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده
این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات میکنید، تکانتان میدهد؟ اگر این عشق نیست، پس چیست؟
هوس در نگاه اول: شما جاذبه خامی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس میکنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملا وجود دارد، دچار عواطف و احساسات میشوید. شما نه به این خاطر که عاشق شدهاید، بلکه به این دلیل که ذهنتان تحریک شده، مدام به او فکر میکنید.
خصوصا اگر شما بدنبال یک اوج احساسی لحظهای باشید، اما این اوج احساسی یا «هوس در نگاه اول»، غالبا یک سرخوردگی را متعاقب شکست رابطه، با خود به همراه خواهد آورد.
شیفتگی با تصویر آنها: بعضی اوقات، وقتی به کسی علاقمند میشوید، عاشق او نیستید؛ بلکه عاشق تصویر او هستید: «چه قیافهای دارد»؛ «چه کاره است»؛ «چقدر پول دارد»؛ «چه ماشینی سوار میشود»؛ «چه کارهایی در زندگی انجام داده است». شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی میسازید و ماهیت فرد را نادیده میگیرید: «خواستگار من دکتر است!» «نامزدم هیکلی فوقالعاده دارد».
گذشته از این، آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایدهال شماست و اشتباه نکرده باشید؟ زوجهایی وجود دارند که سیسال با هم زندگی کردهاند و میگویند که در همان ملاقات اول، میدانستند که همسر ایدهآل خود را یافتهاند. آیا این همان «عشق در نگاه اول» نبوده است؟ ممکن است بشود چنین تلقی کرد که آنها جاذبهای قوی و ارتباطی روحی را تجربه کردهاند که سپس آن را به رابطهای قوی و موفق بدل ساختهاند. آنان در نگاه اول وجود چیزی را در یکدیگر تشخیص دادهاند، اما عشق حقیقی بین آن دو، میبایست در طول سالیان شکل گرفته باشد.
برای دلباختگی یک لحظه کافیست، اما «عشق حقیقی» به وقت نیاز دارد.
تصور کنید که در یک شب سرد، در کلبهای نشستهاید. میخواهید آتش روشن کنید تا خود را گرم کنید. برای اینکار بین روزنامه و هیزم، حق انتخاب دارید. اگر در مورد این کار تجربه کافی داشته باشید، جواب این سوال را میدانید: روزنامه سریعتر میتواند شعله بزرگی درست کند، اما سریعتر هم خاموش می شود. اما هیزم ممکن است به مدت زمان طولانیتری نیاز داشته باشد تا شعلهور شود، اما به آرامی و یکنواخت میسوزد.
بسیاری از مردم، به اشتباه در ابتدای روابط به دنبال همان شعله ناگهانی هستند. به جای آنکه به دنبال همسری باشند که بتوانند با او رابطهای پر دوام و محکم را بسازند. نمیگویم که شما نمیتوانید هر دو را داشته باشید، همانطور که میتوان هم روزنامه و هم هیزم را برای درست کردن آتش، استفاده کرد. اما اگر متوجه شدهاید که مدام کسانی را انتخاب میکنید که برای شما نامناسبند، شاید بهتر باشد به دنبال «آقا یا خانم هیزم» بروید و از «خانم یا آقای باروت»، برحذر باشید.
همراهان پاک و فهمیده! لزوما ضرورتی ندارد برای ایجاد رابطه ای در جهت آشنایی و شناخت و پیش زمینه ازدواج ، این روند را با علاقه فراوان و وابستگی فوق العاده همراه سازید. مهم داشتن احساسی مثبت برای ایجاد گرایشی در شما است تا او را بهتر بشناسی. عشق و علاقه باید پس از انتخاب به وجود آید . زمانی که شما مطمئنید با استفاده از اصول عقلانی و منطقی محاسن و معایب شخص مقابل را محک زدید و پس از ارزیابی محاسن او را ترجیح دادید.
منبع : سایت پرواز کن