ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

زن مرد مشاجره

زن مرد مشاجره

برگرفته از مجله Asheghi4U

یکی از مسائلی که بین زوجین اتفاق میافتد مشاجره می باشد…این مورد در زمانی آغاز می شود که یکی از طرفین قادر به تایید مسئله ای نباشد و در نتیجه کار بالا گرفته و موارد دیگر در جهت امتیاز گیری مطرح میشود….زنها و مردها هر کدام شیوه های متفاوتی برای حمله و دفاع دارند….
آقایان در این مواقع از حربه ضربه ناگهانی استفاده می کنند…آنها سریعاً به ستاد فرماندهی خود اعلام آماده باش کرده و به ناگهان سیستم موشکی فعال شده و به سمت مواضع همسر بدون در نظر گرفتن هدف حمله میکنند.آنها با فریاد و خشم و تهدید باعث عقب نشینی موقت همسر میشوند.آقایان همیشه از ضربات کوتاه و سریع استفاده می کنند و با یک حمله کار را تمام شده به نفع خود میبینند و با لبخندی حاکی از پیروزی همه چیز را فراموش می کنند….
در آن طرف صحنه زنها هستند که تاکتیک جنگی آنها جنگ فرسایشی می باشد.آنها در ابتدا عقب نشینی میکنند ولی هیچ چیز را فراموش نمی کنند بعد با تک تیر اندازهای خود با ضرباتی کم ولی کاری پدر صاحاب بچه رو در می آورند.آنها هرچقدر که لازم باشد جنگ را ادامه میدهند و خود را در دراز مدت برنده میدانند…
خانمها باید بدانند که زمانی مرد داغ میکند که احساس کند شما نقطه نظرات وی را قبول ندارید و به او اعتماد نمیکنید…ریشه خیلی از این مسائل نیز در نحوه گفتار شماست که بگونه دیگری برای مرد تفسیر میگردد….شما کافیست که جای کلمات را عوض کنید…مثلاً بجای باید این کا ر را انجام بدی بگویید نظرت در مورد انجام این کار به این شیوه چیه؟؟…در نتیجه به مرد احساس خود کارشناس بینی دست میدهد و عمراً با شما مشاجره نمیکند…اگر بتوانید این مسئله را بروی همسرتان القاء کنید که مخالفت شما به معنی زیر پا گذاشتن ارزشها و نظریات شوهرتان نیست بعید میدانم بسادگی بین شما مشاجرهای در گیرد….

آقایان هم باید بدانند که زن اگر احساس کند در کلام شما صداقت و صمیمیت وجود ندارد و حس کند که بتنهایی برای خود می برید و میدوزید و او در حاشیه قرار دارد روزگارتان را سیاه میکند…آقایان..زنها به گونه دیگری حرف میزنند..این 67 مرتبه…
آنها خیلی مواقع احساسات ساده و زودگذرشان را بیان میکنند و این دلیل بر مقصر دانستن شما نیست…بعضی مواقع هم خدا وکیلی بیخود پیله میکنید…غرور اجازه نمیده که از خر شیطون بیاین پایین .سه پیچ گیر میدین و پافشاری میکنین…این غرور رو بعضی مواقع تعطیلش کنین اشکالی نداره..بعضی ها هم که تا تقی به توقی میخوره هارت و پورت و داد و بیداد راه می اندازن!!!
آخه اینکه زنت جرئت نکنه حرف بزنه یعنی تو خیلی آدم قاطعی هستی؟؟…ریدی…
اگه نمیخواستی حرف بزنه میرفتی یه زن لال میگرفتی بدبخت…بدونین که هرچه زن با آرامش و راحتی بیشتری حرف بزند بیشتر مطمئن میشود که حرفهایش درک شده اند….آقایان این اعتماد رو به همسرانتون بدید…....نترسین ...فکر نکنین اینجوری دیگه مرد نیستید....واقعاً خاک تو سرت کنن اگه مردی رو این شکلی میبینی
شیوه آقایان بعد از دعوا شیوه جنگ سرد است.آنها سریعاً یوبس میشوند و چت می کنند.دیگر حرف نمی زنند و مسئله را نیز حل نمیکنند.ادا در می آورند و همسر خود را با عدم ابراز مهر و محبت و علاقه مجازات می کنند تا شاید همسر کوتاه بیاید و یک شبه پیروزی شکل بگیرد.
شیوه خانمها بعد از دعوا شیوه آرامش فعال می باشد.آنها سریعاً برای جلوگیری از مسائل پیش رو تغییر موضع داده و به شکلی رفتار می کنند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده…آخیش….نازی….اینجوری تمام موارد را در خود میریزند و کم کم باکشان را پر میکنند و دقیقاً مدتها بعد با یک جرقه ساده و در کمال تعجب مرد عین یک بمب اتمی منفجر شده و همه جا را با خاک یکسان میکنند…..
در جریان اختلاف مردها عموماً از نحوه بیان همسرشان چیزی شبیه به مبارزه طلبیده شدن حس میکنند و در نتیجه این عامل مسخره ،اثبات حق و غرور پیش می آید و یک درخواست ساده به امر و نهی تبدیل می شود.زنها نیز با مطرح کردن احساسات منفی خود این شبه را برای مرد بوجود می آورند که او مقصر است.در نتیجه به وضع موجود گه زده میشود و یک بحث ساده به مجادله تبدیل میشود…
نکته جالب اینجاست که هرچه زن و مرد به هم نزدیکتر باشند حساسترند چون زرتی صورت را به حساب عدم علاقه میگذارند!!!آقایان باید بدانند که در صورت ناراحتی همسرشان از موردی نباید شروع به توجیه کنند بلکه باید مثل بچه آدم به همسرشان حق ناراحتی بدهند و در صورت مقصر بودن از وی عذر خواهی کنند.این عذرخواهی برای زنها معنی من اشتباه کردم را نمیدهد بلکه یعنی من احساسات تو را درک کرده ام….
زنها نیز باید بدانند غالباً وقتی لحن آنها عوض میشود جنگ جهانی آغاز میشود…زنها عموماً به در میزنند که دیوار بفهمد .آنها وقتی به سردی و با لحن بی اهمیتی با مرد حرف میزنند در واقع می خواهند بصورت غیر رسمی مرد را بسوی خود فرا خوانند تا وی سعی کند دوباره همسرش را بدست بیاورد و در نتیجه این تلاش زن مطمئن میشود که همسرش هنوز دوستش دارد!!!
ولی این حرکت برای آقایان یعنی: قیافت دیگه برام 2 زار نمی ارزه!!!!برام ارزش پشگل هم نداری!!!برو دیگه نمی خوام ببینمت…ایکبیری…!!!!

آقایان بیاد داشته باشند : زنها فقط وقتی دلایل شما را می پذیرند که به آنها حق ناراحت شدن بدهید و به احساسات آنها اهمیت بدید..
خانمها بدانند:هیچ وقت با سرزنش و ملامت به اصطلاح مرد را ادب نکنید بلکه ضمن تایید قابلیتهای وی با او مخالفت کنید

برگرفته از مجله الکترونیکی Asheghi4U  تاریخ قرارگیری مطلب بعدی : 28/3/1386

خیانت مشروع ـ عشق نامشروع

 

خیانت مشروع ـ عشق نامشروع

مقاله از: ساقی لقایی

پلان 1:
داشت از سر کوچه می پیچید که احساس کرد دو تا چش دارن می پانش. با احتیاط سرش رو بلند کرد و زیر چشمی نگاش کرد. یهو سر خورد تو ده دوازده سال پیش:
ساعت 2:10 دقیقه که می شد، به بهونه ای میومد لای در رو باز می کرد که ببیندش.  با لباس یک دست خاکی رنگ سربازی می اومد. خودش رو بی تفاوت نشون می داد، وقتی که چشمای دختر زل می زد بهش و تشنه، نگاش می کرد. تو چشماش برق بود. خواهش بود. اما غرور بر خواهش برق آسا غلبه داشت. بی نیاز جلوه می کرد، اما دختر می دونست که همش لافه. چیزی که آزارش می داد، بی تفاوتی اون بود. و بعد شوهر کرد: شوهرش دادن. و صاحب اون نگاه برق آسا باز هم بی تفاوت بود.

نگاهش رو دزدید. دیگه وقت نگاههای آتشین گذشته. باید به بچه هاش فکر می کرد. هر چند که دل خوشی از شوهرش نداشت. شوهر؟ نه اون شوهر نبود. فقط یه نام بود تو شناسنامه ش. نام پدری برای بچه هاش. پدری که پدری نمی کرد.از اون روز بود که آتش عشق کهنه برگشت به وجودش و شب و روزش رو شعله ور کرد. چه شبهایی که پدر بچه ها خونه بود و چه شبهایی که می رفت پیش زن صیغه ایش. شوهر، از وقتی دستش رو شده بود، دیگه ابایی نداشت از خونه نیومدن. قبلا حتما دلیلی می تراشید. ماموریتی! شب کاری! اما از وقتی دستش رو شد، دیگه قبح ماجرا ریخت: خلاف شرع که نکردم، صیغه مه! حلالمه! شبایی که پدر بچه هاش نبود، آسوده تر بود. چشمهاش رو روی هم می گذاشت و به برق نگاه پرخواهش روزگار دور فکر می کرد. همین طور بود که نتونست "نه" بگه بهش، اون شبی که از دیوار پریده بود تو خونه ش و خزیده بود تو رختخوابش. شبهای دیگر هم …حالا دست اون هم رو شده. شنبه دیگه سنگسارش می کنن. آخه عشقش نامشروع بوده. نگران بچه هاش بود. کاش خاک می ریخت رو شعله های اون عشق قدیمی و خاکسترش می کرد. اون عشق قدیمی دیگه فقط خواهش تن بود. از روزی که تو وجود اون چشمای براق پرخواهش اشتراکاتی با پدر بچه هاش پیدا کرده بود.

پلان 2:

شنبه دیگه حقش رو می ذارن کف دستش، زنیکه ی پتیاره رو. حیف نونی که تو این ده سال گذاشتم سر سفره م کوفت کنه. نکنه بچه هام بهش برن؟ نکنه دخترم لنگه ننه ش بشه؟ باید حواسم رو جمع کنم. باید عیال صیغه ایمو بیارم پیش بچه ها تا مراقبشون باشه. باید پسرم رو تیر کنم تا حواسش شیش دانگ پی خواهرش باشه تا دست از پا خطا نکنه. زنیکه دلیل میاره واسه من: اگه تو به زندگی پایبند می موندی، هیچ کدوم از این اتفاقا نمی افتاد!من زن گرفتم. شرعی و قانونی! اگر هم اوایل پنهان کردم، گفتم حسودیت نشه و چشمت به زندگی ت باشه و به بچه هات برسی. که ناخلف بودی و نموندی. هار شدی و رم کردی. کاش خودم کشته بودمش. مثه اون مردک قرمساق خفه ش می کردم. حیف که پلیس رسید و نشد این یکی رو هم بفرستم درک. به درک! بهتر! بذار سنگسارش کنن، زنیکه ی بی آبرو رو.