ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج
ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

ازدواج و آموزش مسائل جنسی و روابط زناشوئی

آموزش رابطه جنسی و بررسی مسائل زناشوئی و ازدواج

عوارض پورنوگرافی( اعتیاد به دیدن فیلمها و تصاویر غیر اخلاقی ) پس


عوارض پورنوگرافی( اعتیاد به دیدن فیلمها و تصاویر غیر اخلاقی ) پس از ازدواج


بر خلاف باور رایج افرادی که به پورنوگرافی و دیدن فیلم های محرک جنسی و خواندن داستان های مستهجن خصوصا روابط غیر متعارف عادت و اعتیاد دارند با ازدواج یا فراهم کردن شریک جنسی این اعتیاد و این رفتار را ترک نخواهند کرد.


اعتیاد به پرونوگرافی و دیدن فیلم ها و داستان های سکسی را برخی محققان در ردیف اعتیاد به کوکائین قرار داده اند و همین موضوع موجب بازگشت فرد( عموما مردها ) به مشاهده و خواندن این مطالب خواهد شد که آسیب های آن پس ازازدواج به مزاتب فاجعه بار تر از پیش از آن است .


به نظر می‌رسد که این مطالب،یک محرک قدرتمند جنسی را برمی‌انگیزد که به دنبال آن، آزادسازی شهوت، اغلب توسط استمنا صورت می‌گیرد. هرزه‌نگاری، تصویر بسیار قدرتمند و هیجان‌آلودی ایجاد می‌کند که دائماً به ذهن فرد خطور می‌کند و او آنها را در مخیله خود تفصیل می‌دهد.افراد به هنگام اعتیاد به هرزه‌نگاری، به تنهایی نمی‌توانند از شر آن خلاص شوند و آن را کنار بگذارند. علی‌رغم این که این اعتیاد، عواقب وخیمی‌ مثل طلاق، از دست دادن خانواده و مواجهه با قانون (در موارد تهاجمات جنسی، آزار یا سوء استفاده از همکاران) را به دنبال دارد.


افراد با ضریب هوشی بالاتر بر خلاف انتظارها بیش از دیگران در معرض خطر قرار دارند چون قدرت خیال پردازی و تصویر سازی این افراد خصوصا در خواندن داستان های سکسی بالاتر از دیگران است و طبیعتا اعتیادشان به این مطالب قوی تر است .

این افراد پله پله به سمتی حرکت می کنند که هر چه پیشتر می روند به دنبال مطالب وقیحانه تری می گردند و در مرحله بعد زمان خودارضایی را افزایش داده و به سمتی می روند که زمان بسیار زیادی طول می کشد تا فرد به مرحله آخر برسد .


از دید روان شناسان فهم و درک درجه اعتیاد و قدرت آن در معتادان برای غیر معتادان دشوار است. زمانی که تحت فشار آن بحران قرار می گیرند هیچ چیز نمی تواند جلوی آنها را بگیرد . و اعتیاد بر زندگی آنها حکمرانی می کند .


جدایی و طلاق در این زمینه بسیار رواج دارد و البته کمتر رسانه ای می شود فرد معتاد به سمتی حرکت می کند که همسر مجبور است او را همراهی کند و او خواستار رفتارهای عجیب و متنوع جنسی خواهد شد و این موضوع تا جایی پیش می رود که همسر که درجه اعتیاد را درک نمی کند و از این رفتارها هیچ لذتی نمی برد نمی تواند موضوع را تحمل کند و نتیجه دعوا و جدایی و طلاق ...


فرد معتاد اغلب خودارضایی را به ارتباط سالم جنسی ترجیح می دهد. و این امر تقریباً همیشه، ظرفیت دوست داشتن و ابراز عشق به همسرشان در روابط خصوصی آنها را کاهش می‌دهد. این تخیل پردازی بسیار قوی است و موجب آزردگی خاطر همسران آنها می‌شود.مردان، بعد از دیدن اعمال غلو شده جنسی در فیلم‌های مستهجن، از زنان خود ارضا نمی‌شوند و آنها را ناکافی می‌دانند


محرک جنسی آنها، چیزی غیر از همسرشان است و همسر آنها به سادگی می‌تواند این امر را حس کند و در نتیجه، اغلب احساس تنهایی و رانده شدن می‌کند.


هر فردی که مرتباً با دیدن هرزه‌نگاری‌ها خودارضایی می‌کند، در خطر تبدیل شدن به یک معتاد جنسی و شرطی کردن خود به داشتن انحراف جنسی یا اختلال ایجاد کردن در روابط متعهدانه با همسر خود قرار دارد.یک اثر جنبی همیشگی، کاهش شدید ظرفیت دوست داشتن است. به عبارت دیگر، هرزه‌نگاری منجر به گسست آشکار عمل جنسی از دوست داشتن، عاطفه، توجه و دیگر احساسات طبیعی سالم و ویژگی‌هایی که به روابط زناشویی کمک می‌کنند، می‌شود. جنبه جنسی این افراد، عاری از ویژگی‌های انسانی می‌شود.


یک تصور غلط:عموماً این گونه فکر می‌کنند که خودارضایی عواقب کم اهمیتی دارد و فقط تنش جنسی را کاهش می‌دهد.جدا از معیارهای اخلاقی، این گفته شاید صحیح باشد؛ اما یک استثنا وجود دارد و آن این است که خودارضایی مداوم با تصویرپردازی هرزه‌نگاری‌ها (چه به صورت یاد آوردن در ذهن و چه به صورت محرک آشکار هرزه‌نگاری)، موجب مخاطراتی از طریق شرطی سازی در ابتلا به اعتیادهای جنسی و یا آسیب‌های جنسی دیگر می‌شود.

در این مورد، هیچ فرقی نمی‌کند که فرد، یک پزشک مشهور باشد یا یک قهرمان، مدیر یک شرکت، رئیس دانشکده، کارگر غیرماهر و یا یک پسربچه ۱۵ ساله؛ همه آنها می‌توانند نسبت به نابهنجاری جنسی شرطی شوند.

روند شرطی سازی خودارضایی غیرقابل اجتناب است و به طور خودانگیخته از بین نمی‌رود. رشد این بیماری ممکن است آهسته باشد و تقریباً همیشه از دید پنهان بماند. این بیماری معمولاً بخش محرمانه زندگی یک مرد است و همانند سرطان به رشد و گسترش خود ادامه می‌دهد.


این بیماری به ندرت، خود به خود متوقف می‌شود و درمان آن دشوار است. تکذیب این بیماری از طرف مرد معتاد و امتناع او از برخورد با این مشکل، طبیعی و قابل پیش بینی است، و تقریباً همیشه به ناسازگاری زناشویی و گاهی هم طلاق و گاهی به شکستن روابط خصوصی دیگری می‌انجامد.

یافته‌های دکتر روان شناس، چیز مک گاف در دانشگاه کالیفرنیا نشان می‌دهند که خاطرات تجربه‌هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می‌دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می‌نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می‌تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه‌نگاری را توصیف کند.

خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه‌های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می‌کنند و مرتباً به ذهن خطور می‌کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می‌کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، خودارضایی کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می‌شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی در پی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

منبع : سایت الف

بازنشر از پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده

 

 

امکانات فوق شامل خریدارای سی دی مقالات سایت و مجموعه آموزشی زوج خوشبخت نیز می شود

 

 

ترس از لذت هم آغوشی

ترس از لذت هم آغوشی

روانکاوی، “میل” را در بشر به عنوان “عامل مولد فشار جسمی و روانی”، و “لذت” را به منزله پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند. در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است.

در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع می دهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا می کنیم

می توان گفت هسته ی اصلی “میل جنسی”، غریزه ی جنسی است که خود را به صورت رانش نشان می دهد. ممکن است شخص خاصی نیز هدف این میل نباشد و تنها بصورت یک خواهش، یک احتیاج بروز می کند. خواهشی که ریشه اش به عمل کرد بیولوژیکی مغز ارتباط دارد. گاهی مثل احساس گرسنگی و بدون اینکه نظر ما را بخواهد خودش را به ما تحمیل می کند. در بیشتر موارد عاملی محرک بیدار کننده امیال ماست. این محرک می تواند یک خواب، یک فانتزی و یا یک پدیده ی خارجی باشد. این محرک، به مغز ما نشانه هایی تصویری، صوتی و یا بویایی و .. می فرستد. گیرنده های اعضای حسی ما (چشم ها گوش ها ، پوست..) این نشانه ها را به مغز ما منتقل می کند و میل در ما بیدار می شود.

حافظه نقش اساسی در شدت بخشیدن به این امیال دارد.  حافظه، موقعیت حال را با خاطره ی تجربه ی لذت در گذشته، آغشته می کند. تعریفی که از “میل” می دهیم هم، بر همین اساس است: “میل تجسم لذت در لحظه ی واقعی و حال است”

میل و کمبود

در حقیقت طبق چیزی که روانشناسان معتقدند، شدت میل ارتباط مستقیم به میزان “احساس کمبود” دارد. اگر فردی که به او گرایش داریم، در پیش ما باشد، به دلیل اینکه احساس کمبود راحت تر می تواند ارضا شود، میزان میل نیز کمتر است. بر عکس وقتی فرد دست نیافتنی، دور یا ممنوع باشد، کمبود شدیدتر و در نتیجه میل عمیق تر است. “لاکان” روانکاو فرانسوی، تا آنجا پیش می رود که انسان را اینگونه تعریف می کند: “انسان چیزی نیست غیر از خواهش و فقدان.” به عقیده او، بشر را در تمام طول زندگی اش، یک احساس فقدان، دنبال می کند. این احساس فقدان ما را وادار می کند که دائم در جستجو باشیم. در جستجوی چیزی و یا کسی که این احساس خلا را پر کند و بر این جستجوی بی پایان، خاتمه دهد. به عقیده ی او، زندگی کردن یعنی از فقدانی به فقدان دیگر گذر کردن و نباید فراموش کرد که این احساس فقدان بیش از اینکه منفی باشد، موتوری است که انرژی های ما را بسیج می کند و اگر در راه درست کانالیزه شود، خلاقیت های بیشماری را در زمینه های گوناگون در ما بیدار می کند.

“لذت” بازتابی از ارضای میل

وقتی امیال ما ارضا می شوند، احساس بسیار مثبتی ما  را فرا می گیرد. این احساس را لذت می نامیم. در بسیاری از تمدن ها، پدیده ی لذت به شدت سرکوب شده است و نتیجه آن که هنوز نیز در فرهنگ های گوناگون دید درستی نسبت به پدیده ی لذت وجود ندارد. در صورتی که طبق چیزی که دانشمندان و روانشناسان به ما می گویند، “ظرفیت لذت بردن ” نه تنها پدیده ای روانی است، بلکه به نوعی در بیولوژِی ما ثبت شده است. بخش بیولوژیک لذت، به سیستمی در مغز ما بر می گردد(هیپوتالاموس و مراکز لمبیک) و حتی مولکول های مخصوص به خودش را دارد (آندومرفین) که از نرون های این مراکز ترشح می شود.هر فعالیت لذت بخش، این سیستم را به کار می اندازد و میزان آندومرفین را در خون بالا می برد. آب خوردن، غذا خوردن، ادرار کردن، ورزش کردن و خصوصا عشق بازی کردن، می توانند عامل این بالا رفتن باشند و احساس لذت را در ما ایجاد کنند.ترشح آندومرفین در خون هم زمان باعث کاهش اضطراب و استرس و درد ، و افزایش احساس رضایت و خوشحالی، و نیز حتی ظرفیت های ذهنی و هوشی می شود.

کار کرد دیگری که پدیده ی “لذت بردن” در زندگی روزمره ی ما دارد این است که به صورت موتور اعمال ما عمل می کند.زیرا تجربه ی لذت، به عنوان پاداشی است که انگیزه ی ما را برای دوباره انجام دادن آن فعالیت، افزایش می دهد.در حقیقت خاطره ی لذت در ذهن ما، امیالمان را بیدار نگه می دارد.تجربه ی لذت به بشر یاری می دهد که وجود زمینی اش را راحت تر بپذیرد.وجودی که آگاهی به مرگ او را می تواند به اوج اضطراب برد.قرن های زیادی بشر لذت را به عنوان گناه تلقی می کرد در صورتی که جستجوی لذت، بزرگ ترین محرک و موتور زندگی است.

روانکاوی، “میل” را در بشر بعنوان “عامل مولد فشار جسمی و روانی”، و “لذت” را بمنزله ی پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند.

در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده ی لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است.در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع می دهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه ی اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا می کنیم.بچه های ما، باید کارهایی انجام دهند تا در نظردیگران ” بچه خوبی “به نظر برسند. بندرت پیش میآید که به “لذت بردن” به عنوان عامل تعیین کننده انتخابشان بها دهیم.اگر کودکان مان را درحال انجام کاری لذت بخش ولی بی فایده مشاهده کنیم، آن کار را وقت تلف کردن تلقی می کنیم و چنانچه کودکان مان را به فعالیت هایی سوق می دهیم، بیشتر جنبه ی وجه اجتماعی و مفید بودن آن را در نظر می گیریم، تا میزان علاقه و خوشایند بودن آن فعالیت را برای کودک.

 عدم ارضای امیال جنسی

عدم ارضای امیال جنسی، بر جسم و روان فشاری زیادی وارد می کند.اگر محرومیت ها موقت باشد تاثیرات نیز موقت هستند. ولی اگر بطور مدام حضور داشته باشند، می توانند تاثیرات عمیق تری بر ابعاد مختلف بدنی و روحی فرد وارد کنند.عدم تجربه ی لذت جنسی برای زن و مرد، با کاهش بیش از حد هورمون آندو مورفین همراه است و همانطور که گفتیم، این هورمون عامل مهمی در ایجاد احساس آرامش و شادی دارد.

نباید فراموش کرد که “حضور میل” اهمیت زیادی در تجربه ی لذت در فرد دارد. بارور کردن میل یکی از عواملی است که انسان را در رسیدن به لذت جنسی یاری می دهد.بخاطر همین است که مثلا نوازش، نقش مهمی را در رابطه ی جنسی بازی می کند.در حقیقت نوازش در بسیاری موارد با افزایش خواهش جنسی افراد، باعث می شود که رابطه ی جنسی ارضا کننده تر ی با یکدیگر داشته باشند.

میل جنسی زن، معضلی به درازای تاریخ

میل جنسی زن در بیشتر دوران های تاریخی، به گونه ای منفور نگریسته شده است . به خاطر همین است که بیشتر قوانین مذهبی و اجتماعی، سعی در کنترل و سرکوب این امیال زن داشته اند.میل جنسی زن چنان ایجاد وحشت می کرده است، که بطرق مختلف سعی در مهار کردن آن کرده اند. خلق داستان ها و اسطوره هایی که در آن ها، زن و میل جنسی او، به صورتی شیطانی و مخرب به نمایش گذاشته شده است، نمودی از این وحشت است. در یونان باستان، افسانه های زیادی ابداع کرده بودند که در آن ها، پرسوناژهای اصلی ارواح خون آشام زنانی بودند که حتی پس از مرگ نیز در جستجوی ارضا امیال کثیفشان بودند.

در هند این ترس از زن در این ضرب المثل به چشم می خورد: “همچنان که آتش را با چوب نمی توان آرام کرد و تمام رودهای دنیا، برای پر کردن دریا کفایت نمی کنند، میل زنان نیز هیچ گاه آرام نخواهد گرفت، حتی اگر تمام مردهای عالم را در اختیارشان بگذاری.”

در اروپای قرون وسطی، پدران کلیسا تمام تلاششان بر این بود که کریه ترین چهره ی ممکن را از خواهش های جنسی زن ارائه دهند . برای سنت ژان کریستف، تمام جادو های سیاه از اشتهای سیری ناپذیر زنان سرچشمه می گیرد .

یکی از مشغولیات ذهنی عمده ی پزشکان قرن ۱۹ این بود که چگونه این اشتهای سیری ناپذیر زن را خاموش کنند. “دکتر فیو” در سال ۱۸۸۰ در مورد میل جنسی زن اینطور توصیح می دهد:

” شهوت جنسی زن خوشبختانه مخفی است. یعنی زن برای کشف این شهوت احتیاج به کمک مردان دارد. تا مردی آن را بیدار نکند، این خواهش ها خفته می مانند.در نتیجه مردها باید کاملا مواظب باشند که تا می توانند از بیدار شدن این امیا ل جلوگیری کنند و مراقب باشند که در هنگام انجام عمل جنسی، کاری انجام ندهند که این لذت های شدید در زن بیدار شود.نباید فراموش کرد که همه ی زن های نجیب هم بطور بالقوه این شهوات بی حد را در خود نهفته دارند و این وظیفه ی همسر است که مواظب باشد با ” نوازش های خطرناک” این لذایذ را بیدار نکند.”

پزشکان دیگر برای مهار کردن این امیال، راه های دیگری نیز پیشنهاد می کردند از جمله: آموزش زن در منفعل بودن، خجالتی و بی دست و پا بودن، استفاده از کمر بندهای عفت که آلت تناسلی زن را در خود محبوس می کرد و در نهایت اگر هیچکدام از این ها چاره ساز نبود، به بریدن بخش تا بخش هایی از آلت تناسلی زن اقدام می ورزیدند. زیرا به عقیده ی آن ها، زن خوب و نجیب زنی بود که از امیال جنسی عاری باشد و تجربه ی لذت جنسی را با خود به گور ببرد.

تمام این اقدامات، مثمر ثمر واقع شد و همانطور که دکتر ویلیام در سال ۱۸۴۰ اعلام می کند:

“در حال حاضر با صراحت تمام می توانم اعلام کنم که سکسوآلیته زن خاموش شده است.عشق به کانون خانواده و فرزندان و کارهای خانه، تنها علائقی است که زن ها احساس می کنند. بندرت پیش می آید که یک زن عمل جنسی را برای ارضا خودش طلب کند.”

در فرهنگ ما نیز اگر به ادبیات ایران رجوع کنیم، انعکاس چنین تصویری را از زن مشاهده می کنیم:

خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی ، در اندرزی به پسرش از قول نظامی گنجوی چنین می گوید:

“زن گر نه یکی هزار باشد / در عهد کم استوار باشد

زن دوست بود، ولی زمانی / چون جز تو نیافت دلستانی

چون جز تو کس دگر ببیند / خواهد که تو را دگرنبیند

این کارزنان پاکباز است / افسون زنان بد دراز است”

در اینجا سوال اصلی که در ذهن نقش می بندد این است که آیا واقعا این خواهش های جنسی زن تا این حد سیری ناپذیر است؟ این که میل جنسی زن چیست و چگونه خود را نشان می دهد، بحثی مفصل است که در گفتار ما نمی گنجد و آن را به مقالات بعد موکول می کنیم . تنها ذکر این نکته لازم است که زن بخاطر ساختار عضو تناسلی اش و نقاط حساس آن (و نیزبه دلایل دیگر)، قادر است حس های جنسی بسیار قوی را تجربه کند.اما به دلیل عدم تقارنی که در زمینه ی جنسی با مرد دارد، بیشتر در معرض احساس محرومیت است.”عدم تطابق زمانی” که می تواند بین ارگاسم (اوج لذت جنسی) زن و مرد وجود داشته باشد می تواند عاملی باشد که مانع رسیدن زن به اوج لذت جنسی شود و همانگونه که نیاکان مانیز پی برده بودند، بیدار شدن و ارضا شدن میل جنسی در زن، به دلیل متفاوت بودن و دیررس بودنش نسبت به میل جنسی مرد، می تواند در رابطه کشف نشده باقی بماند.

میل جنسی و ترس

یکی از موانع لذت جنسی ترس است. ترس به نوعی می تواند “میل” را در انسان به اعماق وجودش سوق دهد

- ترس از گناه

همان طور که گفتیم در بسیاری از فرهنگ ها، عشق جنسی رابه عنوان گناه تلقی می کنند.این مسئله باعث شده است که بسیاری از افراد، “میل جنسی” و “لذت جنسی “را با گناهکار بودن برابر قرار می دهند.”سکوتی” که در بسیاری از خانواده ها در قبال مسائل جنسی وجود دارد، کافی است که ذهن فرزندان از آن تابویی بزرگ بسازد.در این خانواده ها، بچه ها خیلی زود در می یابند که نه تنها سوال کردن در این زمینه ها ممنوع است، بلکه کوچکترین حرکتی که به نوعی با سکسوآلیته در ارتباط باشد نیز شدیدا وقیح است.

حتی اگر در حوزه ی ذهنی باشد: خواب دیدن ، میل داشتن، نگاه کردن، بدن خود را نوازش کردن …اگر هم کلامی در این ارتباط بیان شود با ارزش گذاری های منفی همراه است.:”زشت است”، “منفور است”…تمام اینها در این جهت که تصویر شنیعی از امیال جنسی داده شود.( به عنوان نمونه مشاهده می کنیم تا زمانی نه چندان دور دراروپا، احساس گناه شدیدی در قبال امیال جنسی به افراد اعمال می شد و از متدهای گوناگونی برای سرکوب میل جنسی در نوجوانان استفاده می کردند(خصوصا در قرن ۱۸ و ۱۹) .

مثلا برای اینکه نوجوان در رختخواب و حتی در خواب دست به خودارضایی نزند، از روشهایی مثل: حبس کردن دست ها در کیسه، بستن دست ها در هنگام خواب و ازهمه وحشتناک تر، نسب حلقه ای فلزی به آلت تناسلی پسرها در هنگام خواب، استفاده می کردند.این حلقه ها از داخل دارای تیغه های سوزن مانندی بودند که چنانچه در خواب نیزبه نوجوان حالت تحریک جنسی دست می داد، تماس پوست آلت با تیغه های حلقه، باعث ایجاد دردی شدید و پایان دادن به این “میل منفور” بود.)

باید بگوییم ، با مرور زمان، کودک ونوجوان این تابو هارا درونی می کنند.این تابو ها، به نوعی میل رابه زنجیر می کشند و باعث می شوند طبیعی ترین حس انسان یا سرکوب شود و یا حضورشان فرد را در وحشت واز خود بیزاری غوطه ور کند .در حقیقت درونی کردن این تابو ها، می تواند اختلالات مهمی در میل جنسی و نیز رسیدن به لذت جنسی ایجاد کند. به عنوان مثال، فرد به محض قرار گرفتن در رابطه، دچار ترس های شدید می شود. ترس هایی که او را از داشتن یک رابطه جنسی ارضا کننده محروم می کنند و یا هر بار که فرد تصمیم به برقراری رابطه ی جنسی بگیرد افکار مزاحم، چیزهای دیگری را جایگزین میل جنسی فرد می کنند.(”الان موقع مناسب نیست، کلی کار دارم، ظرف های کثیف مونده یا باید برم فاکتورها رو بدم”)

یکی از پدیده هایی که بعنوان نمونه در بعضی از مردها سکس را با اضطراب زیاد همراه می کند، این است که بطور ناخود آگاه ارتباط با هر زنی برایشان تداعی رابطه با مادرشان است. این که مرد، زن را تنها به عنوان “جایگزین مادرش” تلقی کند، باعث می شود که در هنگام برقراری رابطه ی جنسی، اضطراب های شدیدی را در حوزه ی آگاه ذهنش تجربه کند. زیرا این رابطه در نا خودآگاهش تصویری از “همخوابگی با مادرش” را دارد. بخاطر همین است که گروهی از مردان که وابستگی شدیدی به مادرانشان دارند، در هنگام شروع رابطه با یک زن دچار ترس های شدیدی می شوند و این ترس ها به نوعی بر میل جنسی آن ها به آن زن تاثیر می گذارد و حتی می تواند باعث تجربه ی ناتوانی جنسی در فرد شود. در خیلی از این موارد، برای حل مشکل ، باید به اعماق و ریشه های آن پرداخت و در همین جهت، گاهی “روان درمانی”، الزامی می شود.

- ترس زاییده از تجربیات منفی

از عوامل دیگری که می تواند در فرد ترس های عمیق در رابطه با کشش های جنسی ایجاد کند، تجربه های وحشتبار جنسی دردوران کودکی است. تجاوز های جنسی به فرد در سنین پایین، می تواند در او احساس تنفر عمیقی نسبت به امیال جنسی ایجاد کنند . زیرا برای فرد میل جنسی، تداعی گر حس شرم و تحقیر و وحشت می شود.

یکی از عوامل دیگر ترس از نزدیکی جنسی، اولین تجربه ی جنسی می تواند باشد.این مسئله، خصوصا در زن ها و در کشورهای سنتی که حتی روز و ساعت اولین رابطه ی جنسی، از پیش تعیین شده است به چشم می خورد. عدم آگاهی مرد به چگونگی بر انگیختن و ارضای امیال جنسی او ونیز نا آشنا بودن خود زن به امیال جنسی اش، در خیلی از موارد، این تجربه را برای زن به تجربه ای دردناک و مشمئز کننده تبدیل می کند.

- ترس از لذت

هر چند این تیتر ممکن است در نظر اول به نظرمان غریب بیاید، زیرا به نظر می رسد که جذابیت لذت برای ما بحدی است که قاعدتا ترس را در همان اول باید متلاشی کند. ولی متاسفانه این ترس، جزو ترس هایی است که می تواند میل جنسی را در چنگال خود اسیر کند.در حقیقت، تجربه ی لذت جنسی، تجربه ایست که وقتی نهایت فرد رادر بر می گیرد، می تواند برای افرادی که دوست دارند همه چیزشان در کنترل فکر و منطق باشد، وحشت غریبی ایجاد کند.زیرا برای این افراد، غرق شدن در لذت برابر است با “بچه گانه “عمل کردن.

یکی از بیم های این افراد این است که با رها شدن در لذت، تصویر مضحکی از خود به فرد مقابل ارائه دهند. زیرا غرق شدن در لذت می تواند عکس العمل های فرد را از کادری که خودش و دیگری از او در ذهن دارند خارج کند و جنبه ی دیگری از او را به نمایش بگذارد.مثلا اگر فردی باشد که عادت نداشته باشد احساساتش را در حرکات بدنش ، در صدایش و نگاهش بروز دهد، تجربه ی لذت را به عنوان خطری برای تصویری که از خود دارد و نیز تصویری که سعی دارد از خود به هم بسترش دهد، تلقی کند و نهایتا ترس از اینکه بروز این تجربه در ارتباطی که با فرد مقابل دارد تاثیر بگذارد.شاید بگویید خوب چه از این بهتر! اما مشکل این است که در خیلی روابط، نگه داشتن فاصله با دیگری، عملکرد های خاص خودش را دارد و از دست رفتن این فاصله برای بعضی آدم ها گران تمام می شود.فرد حتی می تواند با وجود لذتی که از رها شدن در نوازش های دیگری حاصلش می شود، در مقابل این میل مقاومت کند و آن به این علت که در زوجشان همیشه اوست که همه چیز را در دست می گیرد و کنترل می کند.

در اینجا بجاست کمی نیز از” ترس از صمیمیت” سخن بگوییم.

- ترس از صمیمیت

گفتیم “نگه داشتن فاصله ی عاطفی”، جزو مکانیسم های دفاعی بعضی از اشخاص است. صمیمیت عاطفی بین یک زوج، تنها به در آغوش هم خفتن و یا گفتن جمله های احساسی و جنسی خلاصه نمی شود.صمیمیت، دیگری را به عمق درون خود راه دادن را نیز شامل می شود. با اینکه احساس خوبی می تواند باشد ولی ریسک” بدفهمی”، “احساس کوچک شدن کردن” از جانب طرف مقابل را نیز به دنبال داشته باشد. به این دلیل و دلایل دیگر که در بحث ما نمی گنجد، در بعضی افراد رابطه ی صمیمی به منزله ی تجاوز به حریم شخصی شان است و چون رابطه ی جنسی به نوعی می تواند در خود شخص و یا در شخص مقابل، انتظار صمیمیت بوجود آورد، پس برای فرد به گونه ای به عنوان تهاجم نیروهای بیگانه به سرزمین درون تلقی می شود.

اگر در عواملی که در بالا ذکر کردیم توجه کنیم، متوجه می شویم که” رابطه”، یکی از فاکتورهای مهمی است که در ایجاد “ترس از میل جنسی” نقش دارد. به همین دلیل لازم می دانیم در مورد چگونگی تاثیر این دو بر هم، نکاتی را بیان کنیم.

میل جنسی و رابطه

یکی از تفاوت های عمده ی انسان با حیوانات در زمینه ی جنسی این است که امیال جنسی انسان از بعد غریزی شان بسیار فراتر می روند. از عواملی که برامیال جنسی انسان تاثیر فراوان دارد، رابطه های انسانی با تمام پیچ و خم هایش است.کیفیت و چگونگی رابطه عاطفی و روحی دو نفر، عامل تعیین کننده ای در ارتباط جنسی آن ها می باشد.

امیال جنسی ما وقتی در رابطه با دیگری قرار می گیرند، با بسیاری عوامل دیگر ترکیب می شوند.ما، پیام هایی که در زندگی روزمره نمی توانیم به شخص مقابل انتقال دهیم، با امیالمان ترکیب می کنیم. به این معنی که رابطه جنسی برایمان تنها وسیله ای برای ارضای امیال نمی شود، بلکه می تواند ابزاری شود که به وسیله ی آن با زبان گاهی “غیر کلامی ” حرف های ناگفته مان را با دیگری در میان بگذاریم. و یا حتی خشم ها و عصبانیت ها و نارضایتی هایی که در ابعاد دیگر از شخص مقابل داریم، به روابط جنسی انتقال دهیم. میل به تحقیر ویا سرزنش دیگری نیز در رابطه جنسی می تواند انعکاس پیدا کند.خصوصا زمانی که استفاده از ” زبان ” و “حرف زدن “برای مطرح کردن مشکلات و دلخوری ها، کنار گذاشته شود، سکس به عنوان حوزه ای که درآن دو فرد بطورتنگاتنگ با هم در ارتباط هستند، تبدیل به فضایی ” مناسب ” (یا بهتر است بگوییم نامناسب!) برای “گفتگوهای های غیر زبانی” می شود

نوع رابطه ای که طرفین در زندگی روزمره با هم دارند، می تواند دربستر زناشویی ادامه پیدا کند.مثلا اگر زوج دچار مشکل” بازی قدرت” در رابطه شان باشند، حضور این پدیده در میل جنسی و در کیفیت معاشقه شان امکان دارد ایجاد اختلالاتی کند.

میل جنسی در انسان، نیاز به شکوفایی رابطه در ابعاد روحی- عاطفی اش دارد و بطور متقابل، میل جنسی به دیگری، جزو پایه های یک رابطه ی شکوفا و صمیمی در زندگی زناشویی است.این دو عامل نه تنها در رابطه ی دو طرف مهم هستند، بلکه تاثیر بسزایی نیز در اعتماد به نفس و تصویری که فرد از خود و دیگری دارد می گذارد.

در هر صورت واقعیت زیر انکار ناپذیر است:

مشکل بتوان به کسی که به عنوان فرد برای ما ارزش قائل نیست، میل جنسی داشت.

بر خلاف چیزی که خیلی از ما تصور می کنیم، در روابط طولانی مدت، عشق و یا حتی کشش جنسی بین دو نفر برای برقراری یک رابطه جنسی ارضا کننده، کافی نمی باشد. می بینیم که سیستم روانی و ارتباطی بشر، بدلیل پیچیدگی هایش، می تواند بطور مثبت و یا منفی بر “میل جنسی”، تاثیر بگذارد.

تعمق در رابطه و نیز ترس های خودآگاه و ناخودآگاهمان، می تواند قدم مثبتی باشد برای اینکه با خواهش های جنسی خود مستقیم تر ارتباط برقرار کنیم.

منبع : سایت پزشکان