نکنه دوباره مثل رابطه قبل با شکست مواجه شوم؟ چگونه موضوع ازدواج را مطرح کنم ؟
البته این ترس در بین زنان بیشتر است. دلیل آن هم واضح است. در جامعه ما یک زن همیشه مجبور بوده است به خاطر جداییاش توضیح بیشتری بدهد، و بیشتر مورد پرسوجو و تفتیش قرار گیرد. حالا بعد از طلاق که تحمل تبعاتش کار سختی است، وقتی کار به ازدواج مجدد میرسد، باز این زنها هستند که مجبورند در آستانهی ازدواج دوم، توضیحات بیشتری در مورد زندگی ناموفق گذشتهشان بدهند. البته این ترس به وفور در میان مردان طلاقگرفته هم دیده میشود. اما فراوانی آن در بین زنان بیشتر است. به هر حال، تا وقتی این ترس حل نشود، به نظر میرسد که ازدواج قبلی بر ازدواج بعدی سایه میاندازد و مانع خوشبختی در ازدواج بعدی میشود. چه کنیم که ازدواج بعدی از ازدواج قبلی متاثر نشود؟! ابتدا ببینیم که ماهیت این ترس چیست و آیا واقعا انسانها از تکرار حوادث منفی زندگی قبلی در زندگی بعدی میترسند یا گره کار در جای دیگری است؟!
تا وقتی آدمها خودشان را خوب نشناسند و ندانند زندگی گذشتهشان چرا به جدایی رسید، حق دارند بترسند. اما اگر بعد از اینکه زن یا مرد طلاق گرفته فهمید چه اشتباهاتی داشته است و طرف مقابلش چه چیزهایی نداشته یا داشته که زندگیشان به اینجا رسیده است، دیگر نباید از ازدواج مجدد ترسی در دلش باشد. از اینجا به بعد اگر ترسی وجود داشت، دیگر اسمش ترس نیست، وسواس است. خیلی از آدمها در این شرایط دچار وسواس میشوند. کسانی که از ترس تکرار تجربه قبلی به دام کمالگرایی میافتند و اصلاً یادشان میرود خودشان هم انسان هستند؛ البته که انسانهای کاملی نیستند، اما به شدت سعی میکنند از اشتباه دوری کنند. البته دوری از اشتباه و آگاهی نسبت به انتخابهای اساسی خیلی مهم است. اما نه به این شکل که رنگ وبوی وسواس گونه به خودش بگیرد. وسواسی که اثراتش در طلاق گرفتهها بیشتر از ترس به چشم میخورد. اما اگر افراد طلاقگرفته واقعا بترسند، یا همین وسواس پیشگفته به سراغشان بیاید، چه باید بکنند؟ راهکارهای زیر تا حدی میتواند به این افراد کمک کند؛ البته اگر خودشان بخواهند.
زمان مورد نیاز یک فرد برای آمادهشدن و آغاز یک زندگی دیگر، از مسائلی است که سبب میشود شدت خطرپذیری و در نهایت ترس از ازدواج مجدد، کاهش پیدا کند. البته در نظر گرفتن یک زمان استاندارد و توصیهی آن به همهی طلاقگرفتهها برای ازدواج دوم، کار اشتباهی است. نمیتوان گفت یک سال بعد از جدایی یا پنج سال بعد از آن باید به فکر ازدواج مجدد افتاد. هر آدمی در این مرحله با روش خودش با این بحران کنار میآید. هر کسی خودش بهتر میفهمد آیا از نظر روحی برای شروع یک زندگی آماده است یا نه. ممکن است فردی شش ماه بعد از جدایی بتواند زندگی دیگری را شروع کند، همچنین امکان دارد کسی تا سه سال بعد هم این آمادگی را نداشته باشد. بنابراین در نظر گرفتن یک استاندارد زمانی برای همهی آدمها بسیار اشتباه است. اما این واقعیت وجود دارد که خیلی زود یا خیلی دیر اقدام کردن برای زندگی دوم کار اشتباهی است. خیلی زود تصمیم گرفتن برای ازدواج مجدد، میتواند تصمیم فرد را تحتتأثیر زندگی سابقش قرار دهد و خیلی دیر تصمیمگرفتن هم نشانهی وسواس است. بنابراین باید زمان معقولی با توجه به شرایط و روحیهی فرد مورد نظر انتخاب شود و بعد از آن مرحله، تصمیمگیری برای انتخاب آدم مناسب شروع میشود.
آدمهای طلاقگرفته، فقط نیاز دارند نگاه بدبینانه به زندگی را کنار بگذارند و به خودشان به چشم آدمهای شکستخورده نگاه نکنند. نگاهی که اگر وجود داشته باشد، حتماً روی انتخابهای بعدیشان هم تأثیر میگذارد. آنها باید به جایی برسند که ازدواج ناموفق در زندگی انسان امروزی، شکست به حساب نمیآید. واقعا در زندگیهای امروزی، نمیتوان نام این اتفاق را شکست گذاشت، بلکه باید به آن به چشم تجربه تلخ نگاه کرد. اگر این باور در بین افراد طلاقگرفته جا بیافتد آنوقت میتوان گفت ازدواجهای دوم ازدواجهای خوب و موفقی از آب درمیآیند. یادمان باشد که هر انسانی میتواند با داشتن تجربهای در انجام کاری، آن کار را برای بار دوم درستتر و راحتتر انجام دهد. در مورد ازدواج دوم هم همینطور خواهد بود، اگر طلاقگرفتهها به ازدواج اولشان به چشم تجربهای ارزشمند نگاه بیاندازند و از خاطرات آن برای جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات جدید استفاده کنند، در نتیجه اینبار با دید بازتری انتخاب خواهند کرد.
افراد طلاقگرفته، یکسره فقط ویژگیهای منفی زندگی مشترک قبلیشان را به یاد میآورند و از توانایی، ویژگیها، مولفهها و نکات مثبتی که زندگی قبلیشان داشت، غافل میشوند. این افراد بهتر است در نظر داشته باشند که قبل از طلاق با چه چالشهایی مواجه بوده و چهطور از پس آنها برآمدهاند. طلاق یک چالش است ولی اکثر افراد قبل از طلاق، موفقیتهایی هم داشتهاند یا در موارد دیگری موفق شدند مشکلات و چالشها را پشت سر بگذارند. در این دوران، یادآوری توانمندیها مفید است، اما موضوع اینجاست که بیشتر افراد در این دوران، به دلیل داشتن هیجانات منفی بیشتر به نداشتن تواناییهایشان فکر میکنند. در این شرایط بهتر است از خودشان بپرسند: «اگر اینقدر ناراحت نبودم، چهطور مشکل را حل میکردم؟» علاوه بر این، میتوانند از خودشان بپرسند: «اگر فرد دیگری با چنین مشکلی روبهرو شده بود، چهطور او را راهنمایی میکردم؟» به دلیل اینکه بسیاری از افراد در حل مسائل مربوط به خودشان ناتوان میمانند، ولی برای دیگران به خوبی نسخه میپیچند.
موقعی که خونسرد و آرام هستید، بنشینید و یک صفحه کاغذ بردارید و موقعیت فعلیتان را فهرست کنید. سپس، انتخابها و راهحلهای ممکنتان را برای هر مشکلی که دارید، بنویسید. در مورد یافتن یک راهحل برای همه مشکلات، نگران نباشید. تنها تلاش کنید که به صورت واضح آنچه در گام بعدی باید انجام دهید، ببینید. با مشخصکردن یک هدف در هر هفته شروع کنید، بنویسید چه کارهایی باید انجام دهید و صرفاً آن را انجام دهید. این کار اعتماد به نفستان را خیلی سریع بهبود میدهد.
در طول زندگی مشترکتان چهقدر نیازهای خودتان را سرکوب کردید و خود را فدا کردید تا همسرتان خشنود باشد؟! اکنون زمانی است که باید زندگی برای خودتان را شروع کنید. انجامدادن کارهایی که شما را شاد میکنند، به طرز قابل توجهی عزتنفستان را افزایش میدهد.
ممکن است مقدار زیادی خشم را با خودتان حمل کنید. تلاش برای انتقامجویی از همسر سابقتان تنها انرژی شما را با چیزی که هیچ دستاوردی به شما نمیدهد، تمام میکند. با یک دوست یا مشاور یا حتی فردی که فقط یک شنونده خوب است، صحبت کنید؛ کسی که نخواهد شما را نصیحت کند و تنها گوش بدهد و به او بگویید که چه احساسی دارید. خشم، نیاز به مجرای خروجی دارد. بیان آن به شما کمک میکند تا به یک وضعیت سالم هیجانی برگردید.
برخی خاطرات از زمانی که با همدیگر بودید، شما را آزار خواهد داد. این خاطرات قرار نیست فراموش شوند، نباید از به یادآوردن این خاطرات فرار کنید، اما نکته مهم این است که نباید با آنها زندگی کنید. به خودتان یادآوری کنید لحظات خاطرهانگیزی در انتظار شما در آینده است. آیندهتان آن چیزی است که شما اکنون نیاز دارید به آن فکر کنید و روی آن تمرکز کنید.
این مسئلهای حیاتی است که شما آسیبهای هیجانی طلاقی را که تجربه کردهاید، درک کنید؛ اما نباید در آن متوقف شوید. به عبارت دیگر، باید خیلی سریع و بدون تاخیر، دوباره کنترل زندگیتان را به دست بگیرید و به سوی تحقق آرزوهای جدیدتان بروید. این کار را باید با بررسی گذشته، توجه به موقعیت فعلی و برنامهریزی برای بقیه زندگیتان انجام دهید. زندگی قبلیتان را همچون کتابی بدانید که اکنون بسته شده و باید کتابهای دیگری باز شوند. توجه به موقعیت فعلیتان بسیار مهم است. اگر حالتان خوب نیست حتما کتاب زندگی قبلیتان به روی شما بسته نشده است. از جا بلند شوید و به سوی یک مسیر مثبت برای دستیابی به آرزوهایتان گام بردارید. حتی اگر حال و حوصلهاش را ندارید، با دیگران ارتباط برقرار کنید. مطمئن باشید که حوصله به دنبال شما خواهد آمد.
یکی از بزرگترین مواردی که در راه خوشبختی در ازدواج بعدی ایجاد مانع میکند، مقایسه همسر فعلی با همسر سابق است. ریزترین شباهت رفتاری با همسر سابق موجب میشود که خاطرههای بد فرد، از همسر سابق راهاندازی شود و به سطح هوشیاری آورده شود. بلافاصله فرد واکنشی بسیار منفی و شدیدتر از سطح منطقی به این رفتار یادآورنده میدهد و خب معلوم است که فرد مقابل نیز در مواجهه با مکررشدن این رفتارهای واکنشی پرخاشگرانه بیکار نمینشیند. یادتان باشد که هر فردی در این دنیا، با فرد دیگر شباهتهایی دارد و البته تفاوتهای بسیار. پس نباید هر شباهت رفتاری را به حساب یکیبودن و این همانی بگذاریم.
منبع : مجله سپیده دانایی
اطلاعات مفید از رابطه زناشویی
برخی از حقایق مربوط به رابطه جنسی از جمله این که یک رابطه جنسی سالم از شروط لازم
برای یک رابطه زناشویی موفق است را همه ما می دانیم. اما به احتمال زیاد خیلی از
اطلاعاتی که این مقاله به شما می دهد را تا به حال نشنیده اید و حتی برخی از آنها
ممکن است نشان دهند که بعضی از اطلاعاتی که درباره رابطه جنسی دارید اساسا غلط
هستند. تحقیقات جالبی در رابطه با این زمینه صورت گرفته و اطلاعاتی را برای ما
فراهم کرده اند که تا کنون چیزی درباره آنها نمی دانسته ایم. دانستن نتایج این
تحقیقات به شما کمک می کند که رابطه جنسی سالم تری داشته باشید.
1. احتمال ابتلا به اختلالات نعوظ در مردهایی که همسرانی با درآمد بالاتر دارند بیشتر است
پول بیشتر، دردسر بیشتر؟ طبق گفته شماره ماه فوریه سال 2013 خبرنامه «روانشناسی
شخصیتی و اجتماعی» که اینطور است. در مطالعه ای که بر روی بیش از 200 هزار زوج صورت
گرفته است نشان داده شده است که امکان ابتلا به اختلالات نعوظ در مردهایی که حتی به
میزان اندک درآمدی کمتر از همسرانشان دارند بیشتر است. این تفاوت در درآمد زنانی که
بیشتر از همسرانشان حقوق می گیرند را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. آنها بیشتر از
سایر زنان از بیخوابی و نگرانی رنج می برند. اما چه دلیلی پشت این یافته ها وجود
دارد؟ با وجود بالا رفتن درصد زنانی که درآمدی بیش از مردان دارند، این هنجار
اجتماعی که مردان باید نان آور خانواده باشند تاثیر خود را بر سلامت جسمی و روانی
طرفین حفظ کرده است.
هرچند ممکن است داشتن همسری که در کارهای منزل به شما کمک کند یک ویژگی بسیار خوب
به نظر برسد. اما به گفته مجله «بررسی جامعه شناختی آمریکا» این همسرها در رابطه
جنسی به اندازه انجام کارهای خانه فعال نیستند. بر اساس تحقیقاتی که روی 4500 زوج
صورت گرفته است، رابطه جنسی در زوج هایی که مرد بیشتر در انجام کارهای خانه که به
طور سنتی وظایف زنان هستند (مثل پختن غذا و شستن ظرف ها) مشارکت دارد کمتر از زوج
هایی است که تقسیم وظایف بر اساس جنسیت و به طور سنتی صورت می گیرند.
دلیل، مردانگی در مردی که لوازم خانه را تعمیر می کند بیشتر از مردی که لباس می شوید حس می شود. البته قبل از این که دست به هر اقدامی بزنید در نظر داشته باشید که آمار گیری برای این تحقیق از 20 سال پیش شروع شده است. همچنین تحقیقات صورت گرفته فقط درباره تعداد دفعات رابطه است و در مورد کیفیت آن اطلاعی به دست نمی دهد.
سفر کردن به اندازه کافی لذت بخش است و همچنین مطالعه ای که در فوریه 2013 صورت
گرفته نشان می دهد که زوج هایی که حداقل یک بار در سال با هم به مسافرت می روند
زندگی جنسی بهتری دارند. از 1100 نفری که مورد بررسی قرار گرفتند، 77 درصد از زوج
هایی که با هم به سفر می روند از زندگی جنسی خود راضی بوده اند در حالی که 66 درصد
از آنهایی که اهل سفر نیستند این میزان رضایت را دارند. همچنین سفرهای آخر هفته 83
درصد بیش از هدایای کوچک باعث نزدیکی بین طرفین می شوند. پس بهتر است برای جشن
گرفتن تولد و یا سالگرد ازدواجتان بیخیال کادو شده و یک سفر کوتاه دو نفره ترتیب
دهید.
آمار به دست آمده در تحقیقاتی که بر روی 1000 نفر که در دهه هفتاد میلادی متولد شده
اند در جریان است و در مجله «آرشیو رفتار جنسی» نیز چاپ شده است، نشان داده است
آنهایی که در سال های اول جوانی رفتار جنسی بی بند و باری داشته باشند، احتمال
بیشتری وجود دارد که با بالا رفتن سنشان به اعتیاد به الکل و مواد مخدر روی
بیاورند. آمار سوء مصرف مواد به ویژه بین 7 تا 17 برابر در زنان بالاتر است. محققان
معتقدند ارتباط بین بی عفتی و اعتیاد به این دلیل است که هر دو وابسته به میزان
ریسک پذیری در فرد هستند.
اگر از آن آدم هایی هستید که برای رهایی از سر درد همه راه ها را رفته اید بد نیست
این را هم بدانید. چنین فرضیه ای از قدیم وجود داشته است. اما مطالعه ای که بر روی
800 نفر از مبتلایان به سر درد و 200 نفر از بیماران میگرنی انجام شده این فرضیه را
به صورت گسترده تری مورد بررسی قرار داده است. علائم بیماری در مبتلایان به میگرن
پس از رابطه جنسی تا 60 درصد و در کسانی که سردرد داشتند تا 37 درصد بهبود یافت.
دلیل اصلی کاهش درد پس از رابطه جنسی ترشح مسکن اندورفین در زمان نزدیکی است.
بر خلاف این تصور که رابطه جنسی باعث کم کردن وزن می شود، اصلا با این بهانه نمی
توانید از رفتن به باشگاه شانه خالی کنید. طبق نتایج تحقیقاتی که در مجله پزشکی
نیواینگلند منتشر شده است، این باور که با هر بار رابطه جنسی 300-400 کالری می
سوزانید کاملا اشتباه است. با هر بار نزدیکی شما 21 کالری می سوزانید، این میزان
برابر است با انرژی ای که با 2.5 مایل پیاده روی صرف می کنید. پس بهتر است این باور
غلط را دور بیندازید و خیلی زود به برنامه عادی ورزشی پیش از ازدواجتان برگردید.
منبع : مجله اینترنتی برترینها / گرداوری از پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده